loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 15 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

اينحقيقتي است كه هيچ شكي در آن نيست و باچشمانمان آن را مي بينيم و با آن زندگي ميكنيم و دلايل شرعيه نيز آن را تائيد مي كنند : پيامبر خدا صلي الله عليه و سلمحكايت سه نفر را بيان مي كند كه در غار صخره سنگي بر راه آنها چون سدي قرار مي گيرد، آنها نيز با اعمال نيك خود به خداوند متوسل شدند و اولي قصه ي نيكيش را به پدر ومادرش ياد آور مي شود و دومي پاكدامنيش را در قبال دختر عمويش ، آن زماني كه بر اوتمكين يافته بود به ياد مي آورد و سومي نيز متوسل به امانت داريش و افزايش دستمزدمزدور و مال اجيرش مي شود ، پس (سنگ ) منفجر شده و خارج مي شوند و مي روند. (اينحديث را بخاري و مسلم روايت كرده اند).

محمد امین ریگی بازدید : 27 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

واگر در تعجب هستي پس عجيب تر اين شهري است كه پيامبر صلي الله عليه و سلمذكر كرده كه در آخر الزمان فتح مي شود ،يك طرف آن به سمت خشكي و طرف ديگر آن به سمتدرياست ، مي فرمايد: " و هنگاميكه (مسلمانها ) نزد آن شهر بيايند ، آنجا فرود آمدهو با اسلحه و يا تير ونيزه اي به جنگ نمي پردازند ، مي گويند :« لا اله الا الله والله اكبر» پس يكي از جوانب آن سقوط مي كند و چون بار دوم آن را تكرار مي كنندجانب ديگر آن مي افتد و در بار سوم بر آنها چيره مي شوند و در شهر داخل شده غنائمبدست مي آورند ......" ( روايت مسلم)

محمد امین ریگی بازدید : 28 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

كار فقط به دعا كردن خلاصه نمي شود بلكه پيروي كردناز خداوند در تمامي موارد – واجبات و مستحبات – از بزرگترين سببهاي رفع و نجاتيافتن از بلاها است.. خداوند بلند مرتبه مي فرمايد : { و هر كس از خداوند بترسدبراي او گشايش و راه چاره اي قرار مي دهد * و به گونه اي روزيش دهد كه اصلاً بهحساب نيايد } طلاق 2،3 ) {و هر كس از خداوند بترسد در كارش براي او آساني قرار ميدهد }(طلاق4)

و اگر تمامي اهل زمين بر عليه تو كيد و حيله كنند و تو برتقواي الهي باشي ، پروردگارمان براي تو در بين آنها رهايي و راه خلاصي قرار مي دهد . خداوند متعال مي فرمايد { براستي كه خداوند با كساني است كه پرهيزگار و نيكوكارند } (نحل 128)
و هر گاه بر پيامبر امري جدي و سخت مي شد ، مي گفت : " با آنما را آسايش بده اي بلال " ( يعني با نماز)

و پيامبر خدا حضرت ابراهيم عليهالسلام نيز هنگامي كه نمرود ، سارة را از او گرفت اقدام به نماز خواندن كرد. { و باصبر كردن و نماز خواندن از خداوند استعانت و مدد گيريد ، براستي كه آن كار بزرگ ومشكلي است مگر براي خاشعين و فروتنان } ( بقرة 45).
و در حديث خورشيد گرفتگيآمده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: " هرگاه آن را مشاهده كرديد بهنماز متوسل شويد" و همچنين مي فرمايد : پس نماز بخوانيد تا خداوند بلا را از شمادور كند " ( رواه المسلم و البخاري)

محمد امین ریگی بازدید : 28 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

ذكرها ودعاهاي خير از بزرگترين دلايل رهايي از بلاها و مصيبتها هستند . از ابن عباس رضيالله عنهما روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم در هنگام بلا و مصيبت ميفرمود:" لااله الا الله العظيم الحليم ، لا اله الا الله رب العرش العظيم ، لا الهالا الله رب السماوات و رب الارض و رب العرش العظيم " (روايت از البخاري و مسلم) .
و از اسماء بنت عميس رضي الله عنها روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلمبه من گفتند :" آيا به تو كلماتي ياد ندهم كه آنها را در هنگام بلا و مصيبت بگويي ؟الله خداي من است و ذره اي شرك به او نمي ورزم ." روايت از ابو داود به تصحيحآلباني.
و در حديث « كلمه و جمله ايست كه اگر بنده اي آن را هنگام مرگ بگويدخداوند مصيبتش را آسان و و حل مي كند و رنگش را روشن و تابان قرار مي دهد » عمر بهطلحه گفت : آيا جمله اي بزرگتر از آنچه كه عمويش را به آن امر كرد (يعنى لا اله الاالله) مي داني: ؟ پس طلحه گفت : به خدا قسم كه همين است . روايت از احمد كه شيخمحمد شاكر اسنادش را تصحيح كرده است.

و از عايشه رضي الله عنها روايت است كهپيامبر صلي الله عليه و سلم دعا مي كرد و مي گفت : اي پروردگار انسانها بلا را دوركن ،شفاء در دست توست ، كسي غير از تو بلا را دور نمي كند. ( احمد آن را روايت كردهو بخاري و مسلم با لفظ «لا كاشف له الا انت » آن را بيان نموده اند .

و ازابي بكرة رضي الله عنه است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند : "دعواتالمكروب: اللهم رحمتك أرجو فلا تكلني إلى نفسي طرفة عين، وأصلح لي شأني كله، لا إلهإلا أنت" از دعاهاي مصيبت زده اين است : پروردگارا اميد رحمتت را دارم پس من رالحظه اي به حال خود وا مگذار و تمامي امورم را اصلاح كن ، خدايي غير از تو وجودندارد.(رواه ابو داود و حسنه آلباني)

و از انس بن مالك رضي الله عنه است كههر گاه بر رسول خدا امري سخت و دشوار مي شد ، مي گفت: "يا حي يا قيوم برحمتكأستغيث" اي زنده ي پابرجا برحمتت از تو ياري و كمك مي خواهم . ( ترمذي روايت كردهوگفته حديث صحيح است)

و از علي بن ابي طالب رضي الله عنه روايت است كه : رسول خدا صلي الله عليه و سلم به من ياد دادند كه هر گاه بر من مصيبتي وارد شدبگويم : لا إله إلا الله الحليم الكريم، سبحان الله وتبارك الله رب العرش العظيم،والحمد لله رب العالمين " نيست خدايي جز الله كه بردبار و كريم است پاك است الله وبا بركت است خداوند ، پروردگار عرش بزرگ و ستايش خداي را كه پروردگار جهانيان است.( احمد و نسائي آن را روايت كرده اند و حاكم تصحيح نموده است)
و دعاي ذي النون آنزماني كه در شكم ماهي دعا مي كرد : لا إله إلا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين. إنهلم يدعُ بها مسلم في شيء قط إلا استجاب الله له بها نيست خدايي جز تو ،پاك و منزههستي و من از ستمگرانم ، براستي كه مسلمان در هيچ چيز با آن دعا نكرده جز آينكهخداوند دعايش را به آن قبول كرده است ( حاكم روايت كرده و گفته كه صحيح الاسناد استو ذهبي نيز با او موافقت كرده و آن را خارج نكردند)

محمد امین ریگی بازدید : 30 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

مومنيقين داردكه خداوند جل وعلا همان ذاتي است كه پريشان را پاسخ مي دهد و ضرر و زيانرا دفع مي كند و فرج و رهايي بزرگتر از سوي خداوند عز وجل مي آيد پس اوست كه هرمصيبت زده اي را نجات مي دهد و او را در دنيا و آخرت ياري مي رساند. {او هر روز دركاري است } (الرحمن آيه 29)و از كارهايش اينست كه گناهي را بيامرزد و بلايي را دوركند وقومي را بالاببرد و قومي ديگر را پايين آورده و خوار و ذليل سازد به آن دليلاست كه دلها بايد در حل مصيبتها و رفع نيازها به پروردگارشان تعلق يابند . خداوندبلند مرتبه مي گويد:{براستي كه نوح ما را ندا داد پس چه نيكو اجابت كنندگاني هستيمما او و اهلش را از بلا و مصيبت بزرگ نجات داديم } الصافات 76. و مي فرمايد :{و بهتحقيق كه بر مو سي و هارون منت نهاديم *ما آن دو و قومشان را از بلاي بزرگ نجاتداديم } (الصافات 114،115) و همچنين مي فرمايد {بگو كه خداوند شما را از آن و از هربلايي نجات مي دهد سپس شما به او شرك مي ورزيد}(الانعام 64) پس انبياء و اولياءدلشان به خداوند تعلق داشته است .

محمد امین ریگی بازدید : 47 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

تلاش در حل مشكلات و رفعنيازهاي مردم از بزرگترين طاعات و عبادات و از عوامل قرب الهي و سبب دست يافتن بهرضاي خداوند و محبت مردم است . انسان به طبع موجودي اجتماعي است و مصالحش جز درهمكاري با ديگران به اتمام نمي رسد و نيازهايش زيادند و غمها و مشكلاتش نيزفراوان.

و كار حساب و كتاب و نگراني مؤمنين به دنيا خلاصه نمي شود و آخرت اورا نيز در بر مي گيرد. پس ترس از مرگ ، قبرها ، آخرت ، ميزان ، صراط ، پراكنده شدنصحيفه ها و .... از جمله ترس ها و نگراني هاي بزرگي هستند كه بزرگترين و بهترين راهخلاص شدن از اين نگرانيها ، تلاش در جهت حل نگراني ها و مشكلات ديگران است . ازعبدالله بن ابي قتاده روايت است كه ابا قتادة دنبال بدهكاري مي گشت كه از او پنهانشده بود . چون او را يافت (بدهكار) گفت : من فقير و تنگدست هستم . ابا قتاده گفت : به خدا؟ او گفت : به خدا. ابا قتاده گفت : به راستي كه از رسول خدا صلي الله عليهوسلم شنيدم كه فرمود: هركس دوست دارد كه خداوند او را از مصيبت روز قيامت نجات دهدپس بايد بينوا را تسكين داده يا مصيبت را از او بر دارد. { رواه مسلم}

ازعبدالله بن عمر رضي الله عنهما روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: مسلمان برادر مسلمان است و بر او ظلم نمي كند و تنهايش نمي گذارد ، و هركس به دنبال(برطرف كردن) نياز برادرش باشد خداوند نيز در پي بر طرف كردن نياز او خواهد بود وهر كس از مسلمان بلا و مصيبتي را رفع كند خداوند مصيبت روز قيامت را از او دور ميكند و هر كس (عيب) مسلماني را پنهان كند خداوند (عيوب و گناهان ) اورا در روز قيامت (از ديگران ) پنهان مي كند. {روايت از بخاري و مسلم}

هر كس در جهت حلمشكلات وبلاهاي ديگران تلاش كند در حقيقت براي حل مشكل و مصيبت خود تلاش مي كند . خداوند بلند مرتبه مي فرمايد : { اگر نيكي كرديد ، به خودتان كرده ايد}(اسراء7) وهمچنين مي فرمايد: { هركس كار نيكي انجام داده ، براي خودش انجام داده و هر كس بديانحام داده ،بر عليه خودش انجام داده است و خداي تو نسبت به بندگان ظالم نيست}. (فصلت 46)

پس پاداش از جنس عمل است ، هر كاري كه مي خواهي انجام بدههمانگونه كه قرض دهي به تو داده مي شود وبازگشت كار قبل از آنكه به كسي يا چيزي رسدبه صاحبش بر مي گردد پس هر چه دوست داري انجام بده كه با همان نيز جزا داده ميشوي.

محمد امین ریگی بازدید : 25 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

بله براستي كهدور كردن و رفع بلاها و مصيبتهاي انسانها از بزرگترين اسباب قبول شدن دعاها است . از ابن عمر رضي الله عنه روايت است كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمودند: " هركس خواست كه دعايش قبول شود ومشكلش حل گردد پس دستگيري و حل مشكل بينوا كند ." {روايت احمد و رجال ثقه اش}

آنچه (امروزه) سبب ضعف ايمان شده است عدم تلاشدر حل مشكلات و رفع نيازها ي مردم مگر در عوض انجام كار است به عنوان مثال بدوناستثنا و حد و مرز امروز كسي را نمي يابي كه به مردم قرض حسنه دهد ، تعاملات ربادار وبا سود زياد در افراد و دولتها واجتماعات گسترش يافته است وقرض به ناچار همراهسود ربا داري است كه به اشتباه و از سر بهتان آن را فائده مي نامندو آلودگي مادي كهدر اين مورد همچون سم كشنده اي است مانند خون كه در رگها جاري است در ميان ما جريانپيدا كرده است . حل مشكلات و رفع نيازهاي مردم را كسي بر عهده نمي گيرد مگر به جهتقدرت و توانايي يا از جهت نيرنگها و حيله گري و بيشتر هم براي گرفتن رشوه و تظاهرزيركي و باهوشي ، تا جائيكه معاني ايمان را فراموش كرديم يا در بهترين حالات هم (رفع مشكلات مردم ) برگرفته نمي شود مگر جهت آزمايش علاوه بر آن كه مي تواند موضعيجهت ايجاد شك و بد گماني باشد.

محمد امین ریگی بازدید : 30 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

{وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}[الجاثية:5]

« و در چرخش بادها برای افراد انديشمند استدلال وجود دارد».
بادها در اطراف زمين همانطور که آيه مطرح کرده در واقع در يک سيستم جهانی در چرخش میباشند. آنها هوای گرم را از مناطق استوائی به نواحی قطبی و هوای سرد را از نواحی قطبی به مناطق استوائی منتقـل می کنند، که به اين ترتيب به دمای هوا توازن و تعادل می بخشند. در قـطبها هـوای سرد پائين می آيد و بطرف نواحی استوائی حرکت می کند. در مـناطق اسـتـوائی هـوای گرم بالا می رود و در سطوح بالاتر جوی ضمن چرخش در يک منطقه رفته رفته هـوای گرم را رو به قـطبها می برند.
چرخش بادها چه استدلالی را در بر دارد؟ چیزی که ما امروزه می دانیم اینست که چرخش بادها و وزیدن آنها برخلاف همدیگر باعث می شود که ویرانی ببار نیاید. اگر بادها فقط در یک جهت می وزیدند همه چیز ویران میشد.

 


بادها عمل لقاحها را انجام می دهند:
{وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً }[الحجر:22]
« و بادها را برای لقاح دادن ها می فرستيم و بعد از ابر آب پائين می فرستيم»!
نکته آيه: بادها لقاحهای گوناگونی را انجام می دهند و از جمله باعث بارندگی می شوند:
(جمع بودن «لَـواقِـح» به معنی: تلقـيح دهنده ها، به اين معنی است که بادها بيش از دو نوع عمل «تلقـيح» انجام می دهند).
ــ بـادهـا ذرات نامرئی بخار آب موجود در هوا را به ذرات دود و هوا و غبار و نمک و غيره می زنند و آنها را دور ذرات مزبور جمع می کنند، (بدون موارد مزبور ذرات بخار بهم نمی پيوندند).
ــ بادها ابرها را جمع و متراکم می کنند.
ـــ بادها موجب بار الکتريکی مثبت و منفی شدن ابر می شوند.

ــ بادهـا بـا حـرکت دادن ابـر باعـث مـی شـوند که جريان برق ذرات بخار آب را بهم ترکيب کند. با تـرکـيـب ذرات بخار قـطره های ريز تشکيل می شود که تا حد سقـوط کردن سنگين می شوند و سقوط می کنند، و در مسير سقوط خود با ذرات ديگـر برخورد می کنند و آنها را جذب می کنند و بزرگ و بزرگ تر می شوند، و بصورت قـطره (باران) سقوط می کنند.
همه کارکردهای مذکور باد، نوعی عـمـل بارورسازی است. (يعنی: معنی واژه لـقـاح همه آن موارد را دربر می گيرد).
همينطور بادها درختان و گـياهان را تـلـقـيـح می دهند که برخی از تخمها و هاگهای آنها از جمله قارچها ميکروسکوپی هستند.

محمد امین ریگی بازدید : 25 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

اهل کـتاب ومؤمـنان
تفسیر آیات 62 بقره، 69 مائده، 17 حج
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: کسانی که ایمان داشتند (پیش از این به پیغمبران، و آنان که به محمد باور دارند) و یهودیان، و مسیحیان، و ستاره‌پرستان و فرشته ‌پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد. چنین افرادی پاداشتان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد.(1)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: بی‌گمان کسانی از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان (اهل نجات هستند و) خوف و هراسی (از عذاب دوزخ در جهان جاویدان) و غم واندوهی (بر عمر سپری شده در جها گذارن) ندارند آنان که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند.(2)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌیعنی: قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و یهودیان و ستاره‌پرستان و مسیحیان و زردتشتیان و مشرکان، (و برحق و ناحق را بدانان می‌شناساند.) مسلماً خداوند حاضر و ناظر بر هر چیزی است.(3)
پیروان ادیان گذشته این آیات را دلیلی می‌دانند بر اینکه آن‌ها پیروان حقند و دین آن‌ها مقبول خداوند واقع می‌شود و آن‌ها با مسلمانان به بهشت خواهند رفت. دلیلشان هم این است که می‌گویند خداوند در این آیات از آن‌ها در کنار مؤمنان یاد فرموده است. و آن‌ها را از اینکه به خدا و روز آخرت ایمان دارند، ستوده است و در پایان این آیات آمده است که اجر و پاداش آن‌ها نزد خداست، نه ترسی بر آن‌هاست و نه نگرانی خواهند داشت.
نوع برداشت از آیات فوق نادرست است و با آیات صریح دیگر منافات دارد که از عدم قبول دین آن‌ها نزد خدا بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) خبرداده و آن‌ها را از خلود در دوزخ بیم می‌دهند.

محمد امین ریگی بازدید : 31 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

در بامداد روز چهارشنبه بیست و ششم ماه ذی‌الحجه سال 23 هجری ابولؤلؤ با خنجر دو سر مسموم با توطئه‌ای از پیش طراحی شده ضربه‌ای کاری را بر حضرت عمر رضي الله عنهدر محراب مسجد پیامبر وارد کرد.

 

به پای صحبت یکی از شاهدان ماجرا می‌نشینیم تا با تفصیل بیشتر ماجرای ضربت خوردن حضرت عمر را برای ما بازگو نماید :
عمرو بن میمون اودی رضي الله عنهمی‌گوید :
من شاهد ضربت خوردن حضرت عمر بودم. تنها چیزی که مانع از آن می‌شد همیشه در صف اول نماز بایستم ابهت شخصیت حضرت عمر بود! او به راستی مردی بسیار باهیبت و پرابهت بود!
من در صف دوم بودم و ابن عباس میان من و عمر بن خطاب قرار داشت (یعنی ابن عباس در صف اول و من در صف دوم) او پشت سر امیرالمؤمنین ایستاده بود، هنگام نماز صبح بود، عمر در محراب نماز ایستاده بود!
او در ادامه می‌گوید : عمر گاهی به میان صفوف نمازگزاران می‌آمد و روبروی آنها می‌ایستاد و به آنان نگاه می‌کرد و می‌فرمود : درست و راست بایستید، اگر کسی را می‌دید که عقب یا جلو ایستاده او را در جای صحیح قرار می‌داد و سپس به محراب می‌رفت و نماز را با گفتن الله اکبر آغاز می‌کرد.
او عادت داشت که در رکعت اول نماز صبح برای آنکه مردم بیشتری به نماز جماعت برسند، تمامی سوره یوسف یا نحل را قرائت می‌نمود!
در روز حادثه اقامه نماز خوانده شد و عمر نگاهی به صف نمازگزاران کرد آنها را به درست کردن صف خود فراخواند و همچنان که گفته شد : عبدالله بن عباس و عبدالرحمن عوف درست پشت سر او ایستاده بودند، و در آن وقت بود که ابولؤلؤ همراه با خنجر مسمومش وارد مسجد گردید!
حضرت عمر فاروق تکبیره الاحرام نماز را گفت : و به دنبال آن نمازگزاران نیز تکبیره الاحرام را گفتند و نماز عملاً آغاز شد

محمد امین ریگی بازدید : 31 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

 انگيزه اين سفر

کار دعوت و ابلاغ رسالت به پايان رسيده بود، و جامعه‌اي نوين بر پاية اثبات اُلوهيت خداي يکتاي بي‌همتا و نفي اُلوهيت ديگر خدايان تأسيس شده بود، و مباني نبوت حضرت ختمي مرتبت و رسالت خاتم‌النبيين استوار گرديده بود، و گويي هاتفي از درون قلب رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- ايشان را ندا درمي‌داد و يادآوري ميکرد که دوران اقامت آنحضرت در عالَم دنيا نزديک است به پايان برسد؛ چنانکه وقتي معاذ را – در سال دهم هجرت- مي‌خواستند به يمن اعزام کنند، ضمن سخنانشان به وي گفتند:

 (يا معاذ، إنک عسى أن لا تلقاني بعد عامي هذا، ولعلک أن تمر بمسجدي هذا وقبري).

«اي معاذ، تو چه بسا پس از امسال ديگر مرا ملاقات نکني، و شايد وقتي از اينجا بگذري آرامگاه مرا در کنار مسجدم بيابي!؟»

و معاذ از سوزِ دل در غم فراق رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- گريست.

خداوند چنين خواسته بود که ثمرات دعوتي را که آنحضرت بيست و اندي سال در راه بارور کردن نهال آن رنج‌هاي گوناگون را بر خويشتن هموار گردانيده بودند، به رسول‌گرامي خويش نشان بدهد. نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- در اطراف مکه با افراد و نمايندگان قبايل مختلف عرب نشست و برخاست داشته باشند، و آنان از آنحضرت احکام دين و معارف اسلام را فراگيرند، و از آنان گواهي بگيرد که نسبت به اداي امانت الهي کوتاهي نکرده، و رسالت خداوند را تبليغ فرموده، و از مراتب خيرخواهي نسبت به امت خويش فروگذار نکرده است.

پيامبر بزرگ اسلام اعلام کردند که قصد اداي اين حجّ پربرکت و پرآوازه را دارند. جمعيت انبوهي وارد مدينه شدند، و همگي آنان خواستار آن بودند که در اين سفر حج به رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- اقتدا کنند[1]. روز شنبه، پنج روز مانده به پايان ماه ذيقعده، نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- آمادة سفر شدند[2]. گيسوانشان را شانه کردند و روغن زدند و پيراهن پوشيدند و عبا بر دوش گرفتند، و شتر قرباني خودشان را قلاده به گردن بستند، و بعدازظهر آن روز به راه افتادند. پيش از نماز عصر به ذوالحُلَيفه رسيدند، و نماز عصر را دو رکعت گزاردند، و در آنجا ماندند تا شب به صبح رسيد. صبح روز بعد، به اصحابشان فرمودند:

 (أتاني الليلة آت من ربي فقال: صل في هذا الوادي المبارک وقل: عمرة في حجة)[3].

 

«دوش پيکي از جانب خداي من نزد من آمد و گفت: دراين وادي پربرکت نماز بگزار و نيت کن که يک عمره و يک حج را با هم برگزار کني!»

محمد امین ریگی بازدید : 27 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

سلام بن ابي الحقيق که کنيه‌اش ابورافع بود يکي از بزرگترين جنايتکاران يهود بود که احزاب را بر ضدّ مسلمانان به راه انداخته بود، و اموال و اسباب و وسايل فراوان به آنان رسانيده بود[1]، و سابقاً رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- را بسيار آزرده بود. وقتي که مسلمانان از کار بين‌قريظه پرداختند، خزرجيان از رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- اجازه خواستند که عازم قتل وي شوند، پيش از آن، قتل کعب بن اشرف به دست مرداني از طايفة اوس صورت پذيرفته بود، و اينک مردان طايفة حزرج مي‌خواستند فضيلتي همسان فضيلت آنان به دست آورند؛ اين بود که در اين اجازه خواستن پيشدستي کردند.

رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- اجازه دادند که بروند او را بکشند، ولي از کشتن زنان و کودکان نهي فرمودند. دسته‌اي از رزمندگان مسلمان خزرج متشکّل از پنج مرد که هر پنج تن از بني‌سلمه بودند، به فرماندهي عبدالله بن عتيک به اين منظور اعزام شدند.

 

اين گروه پنج نفري از مدينه خارج شدند و آهنگ خيبر کردند؛ زيرا قلعة ابورافع در آنجا قرار داشت. زماني که به نزديکي قلعة او رسيدند آفتاب غروب کرده بود و مردم به خانه و کاشانة خود بازمي‌گشتند. عبدالله بن عتيک به يارانش گفت: سرجاي خودتان بنشينيد، من مي‌روم و با دروازه‌بان قلعه وارد صحبت مي‌شوم؛ شايد بتوانم داخل شوم! جلو رفت تا به نزديکي دروازة قلعه رسيد. آنگاه جامه بر سر کشيد، چنانکه گويي مشغول قضاي حاجت است. مردم همه داخل قلعه شدند. دروازه‌بان او را صدا کرد: اي بندة خدا، اگر مي‌خواهي وارد شوي وارد شو، که من مي‌خواهم دروازه را ببندم!

محمد امین ریگی بازدید : 29 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

در ذيحجه سال هفتم هجرت، به اتفاق پنجاه رزمنده مسلمان. رسول‌ خدا -صلى الله عليه وسلم- وي را بسوي بني‌سُليم فرستادند که آنان را به اسلام دعوت کند. گفتند: ما را نيازي به اين دعوت تو نيست! و با او سخت درگير کارزار شدند، و در آن کارزار ابوالعوجاء مجروح گرديد، و دو تن از دشمنان به اسارت مسلمانان درآمدند.

محمد امین ریگی بازدید : 26 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

همزمان با توطئه‌ها و کارشکني‌هاي صفوان بن اميه و يهوديان و منافقان، ابوسفيان سرگرم نقشه کشيدن بود تا کاري بسازد کم هزينه و با خسارت احتمالي اندک، اما با اثري آشکار، که شتابان صورت پذيرد، و در پرتو آن، حيثيت و مکانت قوم و قبيلة خويش را حفاظت کند، و توانمندي‌ها و نيروهايي را که قريش همچنان دارند، نمايان سازد! ابوسفيان نذر کرده بود که آب شستشو از جنابت بر سر خويش نريزد تا با محمد نبرد کند! اين بود که با دويست سوار به راه افتاد تا سوگندش را ادا کند. ابوسفيان و همراهانش رفتند تا به سرچشمة يک سلسله قنوات بر بالاي کوهي به نام ثيب رسيدند. در آنجا فرود آمدند. اين مکان يک بَريد (12 ميل)- کمتر يا بيشتر- با مدينه فاصله داشت. وي جرأت نکرد که علناً بر مدينه هجوم ببرد؛ بنابرآن نهاد که عملياتي را شبيه به عمليات دزدان دريايي دنبال کند. شب هنگام خود را پنهاني به حومة مدينه رسانيد. ابتدا، به سراغ حيي بن اخطب رفت، و از او خواست که در به روي او بگشايد؛ وي ابا کرد و ترسيد. ابوسفيان از آنجا به سراغ سلام‌بن مشکم، بزرگ طايفة بني‌نضير رفت که خزانه‌دار آنان نيز بود. از او اذن دخول خواست، به او اجازة ورود داد و از او پذيرايي کرد، و به او شراب نوشانيد، و تمامي اخبار مربوط به اهل مدينه را در اختيار او گذاشت. ابوسفيان در دل شب نزد يارانش بازگشت، و دسته‌اي از آنان را فرستاد تا ناحيه‌اي را در مدينه به نام «عُرَيض» غارت کردند؛ نخلستانها را کف بُر کردند و سوزانيدند؛ مردي از انصار را نيز که با يکي از هم‌پيمانانش مشغول زراعت بود، يافتند، و درجا کشتند؛ و بازگشتند؛ و باز پس به مکه گريختند.

خبر اين قتل و غارت به رسول‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- رسيد. شتابان ابوسفيان و يارانش را تعقيب کردند. اما، آنان با سرعتي زايدالوصف پاي به فرار گذاشتند، و توانستند به موقع بگريزند. رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- رفتند تا به ناحية قرقره‌الکُدر رسيدند، و سپس بازگشتند. مسلمانان قوت و غذايي را که کفار از آذوقة خود بر جاي نهاده بودند، بسوي مدينه حمل کردند، و اين حمله را «غزوة سويق» نام نهادند. اين غزوه در ذيحجة سال دوم هجرت، دو ماه بعد از جنگ بدر، روي داد، و پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- در اين غزوه، ابولبابه بن عبدالمنذر را در مدينه جانشين خود ساختند[1].

 

 


 

[1]- زادالمعاد، ج 2، ص 90-91؛ نيز: سيرة ابن‌هشام، ج 2، ص 44-45.

محمد امین ریگی بازدید : 36 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

در همان اثناي هجوم ابرهاي تيره وتار جور و ستم بر آسمان مکه، برق ديگري نيز از افق تاريک و ترديد برانگيز اسلام سرزد که از آن برق پيشين درخشنده‌تر و کارسازتر بود؛ يعني: مسلمان شدن عمربن خطاب -رضي الله عنه-. وي در ماه ذيحجة سال ششم بعثت (سه روز بعد از ايمان آوردن حمزه -رضي الله عنه-) مسلمان شد[1]. پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- به درگاه خداوند متعال نيايش برده بودند که وي اسلام بياورد: چنانکه ترمذي از ابن عمر آورده و حديث را صحيح دانسته است. همچنين، طبراني از ابن مسعود و انس نقل کرده است که پيامبرگرامي اسلام به درگاه خداوند متعال عرضه داشتند:

(اللهم أعز الاسلام بأحب الرجلين إليك: بعمر بن الخطاب، أو بابي جهل بن هشام)[2].

«خداوندا، اسلام را با هر يک از اين دو نفر که نزد تو محبوب‌تر است ياري ده و عزت بخش: عمربن خطاب يا ابوجهل بن هشام».

 

که عملاً معلوم شد آن فرد محبوب‌تر، عمربن خطاب -رضي الله عنه- بوده است.

محمد امین ریگی بازدید : 439 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

در آن فضاي تيره و تار و در اثناي آن خفقان و تجاوز و دشمني فراگير، ناگهان از افق آسمان برقي درخشيدن گرفت که راه مسلمانان را روشن کرد. اين بارقة روشنايي بخش و حيات‌آفرين، اسلام آوردن حمزه بن عبدالمطلب -رضي الله عنه- بود. وي در اواخر سال ششم بعثت، و به گواهي شواهد و قرائن، در ماه ذي حجه اسلام آورد.

انگيزة اسلام آوردن وي آن بود که روزي در کنار کوه صفا ابوجهل گذارش به رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- افتاد. آن حضرت را آزار و اذيت رسانيد. رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- ساکت بودند و سخني با او نمي‌گفتند. ابوجهل با پاره‌سنگي بر سر آن حضرت زد. فرق آن حضرت را شکافت و خون فوّاره زد. آنگاه دست از آن حضرت برداشت و نزد قريشيان که در کنار کعبه انجمن کرده بودندآمد و در کنار آنان نشست. يکي از کنيزان عبدالله بن جدعان که بر دامنة صفا منزل داشت، اين صحنه را ديد. حمزه از شکار بازمي‌گشت و تير و کمان حمايل کرده بود. آن کنيز صحنه‌اي را که ديده بود براي حمزه توصيف کرد. حمزه به خشم آمد. حمزه عزتمندترين و غيرتمندترين و حساس‌ترين جوان قريش بود. دوان دوان به راه افتاد. در کنار هيچکس درنگ نمي‌کرد. خود را آماده کرده بود که به محض برخورد با ابوجهل کار او را يکسره کند! همينکه وارد مسجدالحرام شد، بالاي سر ابوجهل ايستاد و به او گفت: يا مُصَفِّرَ اِسْتَه؟ (اي مردک گوزو!) پسر برادر مرا دشنام مي‌دهي در حالي که من بر دين او هستم؟! آنگاه با همان کمان که حمايل داشت بر سر او زد و زخمي ناهنجار بر سر او پديد آورد. مرداني از بني‌مخزوم- خويشاوندان ابوجهل- برآشفتند. بني‌هاشم نيز که خويشاوندان حمزه بودند- برآشفتند. ابوجهل گفت: پسر عماره را واگذاريد! من پسر برادرش را به گونه‌اي زشت ناسزا گفته‌ام! [1]

اسلام آوردن حضرت حمزه -رضي الله عنه- در آغاز کار، از روي غيرت و حميت بود؛ بر او گران آمده بود که برادرزاده‌اش را اهانت کنند! آنگاه، خداوند دل او را به اسلام متمايل گردانيد، و به عُروة‌الوثقاي اسلام چنگ زد، و مسلمانان با مسمان شدن وي عزّت و شوکتي دو چندان به دست آوردند.

 


 

1- سیرةابن‌هشام، ج 1، ص 291-292، با تلخیص.

محمد امین ریگی بازدید : 40 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

به مساله دشواری روبه شده ایم که سردرگم هستیم ونمی توانیم درست تصمیم بگیریم
می خواستم چگونگی استخاره را برایم شرح دهید در واقع دعای ان را دارم و می دانمکه باید بعد از دو رکعت نماز خوانده شود ولی نمی دانم که درچه حال جواب یا راهحل به ما فهمانده می شود. و می خواستم بدانم که استخاره با قران درست است واگر درست است ان را هم برایم شرح دهید .

 

هر کس قصد انجام کاری مهمی نمود، مستحب است در مورد آن از خداوند متعال طلب خیر (استخاره) کند همانطور که در حدیث صحيح از جابر ابن عبدالله روایت شده است كه گفت: "پیامبر صلى الله عليه و سلم استخاره در تمام کارها را مانند سوره‌ای از قرآن به ما یاد می‌داد و می‌فرمود: "هرگاه کسی از شما خواست کار مهمی را انجام دهد دو رکعت نماز غیر فرض بخواند؛ سپس بگوید : (اللهم إنی أستخیرک بعلمک و أستقدرک بقدرتک، وأسألک من فضلک العظیم. فإنک تقدر و لا أقدر، و تعلم و لا أعلم و أنت علام الغیوب، اللهم إن کنت تعلم أن هذا الأمر خیر لی فی دینی و معاشی و عاقبة أمری – أو قال فی عاجل أمری و آجله – فاقدره لی و یسره لی ثم بارک لی فیه، وإن کنت تعلم أن هذا الأمر شر لی فی دینی ومعاشی وعاقبة أمری – أو قال : فی عاجل أمری و آجله – فاصرفه عنی و اصرفنی عنه، و اقدر لی الخیر حیث کان ثم رَضِّنی به" و یسمی حاجته) (روايت بخارى 6382/183/11)

 

يعنى: "خداوندا! به سبب علمت از تو طلب خیر می‌کنم و به سبب قدرتت از تو طلب قدرت می‌کنم و از فضل عظیم تو می‌خواهم، چون تو توانایی و من ناتوانم، وتو می‌دانی و من نمی‌دانم، و تو بسیار دانای غیبی، خداوندا اگر می‌دانی که این کار ... برای دین، دنیا و عاقبت کارم – یا فرمود برای حال یا آینده‌ام – خیراست آنرا برای من مقدر و آسان گردان و سپس در آن بركت بيانداز، و اگر می‌دانی که این کار ... به مصلحت دین، دنیا و عاقبت کارم – یا فرمود برای حال یا آینده‌ام – نیست، آنرا از من دور کن و مرا از آن منصرف نما و خیر را هر جا که هست برایم مقدر فرما و مرا از آن خشنود نما"، سپس حاجتش را (در بين نقطه چين ذكر شده) بیان کند.

محمد امین ریگی بازدید : 56 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

اگر به فرهنگهای لغت مراجعهکنی، معنی کلمه اسلام عبارت است از: فرمانبرداری، فرو تنی، گردن نهادن، تسلیمشدن، اطاعت از امر فرمانده و نهی او بدون اعتراض، عبادت خالصانه برای او، تأییدکردن و باور داشتن به او. در نهایت اسلام به اسمی تبدیل شده برای دینی که محمّد ( صلی الله علیه و سلّم ) آن را آورده است.

چرا دین را اسلام نام گذاشته اند؟ حقیتاً تمام دیانات مختلفی که در زمین وجود دارند به اسم خودشان نام گذاری شدهاند، یا به یک نفر خاص و یا به یک امّت خاصی نسبت داده شده اند، نصرانی از اسمخودش نصاری و بودایی از اسم بنیان گذارش ( بودا) گرفته شده، و زردشتی به این اسممشهور است چون مؤسس و پرچمدار آن زردشت بود، وهمچنین یهودیت در بین ملتی که یهودانام داشت ظهور کرد، و دیگر ادیان نیز بدین منوال، به جز اسلام. اسلام نه به یکنفر و نه به یک ملت خاصی نسبت داده شده است، بلکه اسمش بر صفتهای ویژه ای دلالت میکند که خود کلمه اسلام بدان معنا می باشد، آنچه از این اسم هویدا است این است که : بر خلاف دیگر ادیان، یک نفر انسان آن را تأسیس نکرده، و مربوط به یک امت خاص نیست، بلکه هدف از آن آراسته شدن تمام ساکنان زمین به صفت اسلام است، هر کس از گذشتهگان و حاضرین که متصف بدین صفت باشد مسلمان است، و همچنین کسانی که در آینده بهاین صفت آراسته خواهند شد مسلمان هستند.

بر گرفته از کتاب الاسلام اصوله ومبادؤه تألیف دکتر محمّد بن عبد الله بن صالح السحیم

محمد امین ریگی بازدید : 30 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

1-هنگامیکه محمد (ص) برایاولین بار دعوتش را اعلان کرد، فرمود :
 
إنّی رسولُ اللهِ إلیکم خاصهً و إلی الناسِ کافهً
من رسول خدا به سوی شما هستم مخصوصاً و به سوی همة مردم عموماًو این، دلالت دارد بر اینکه اسلام، دینی است که از اولین لحظه برای تمام بشر آمده وهرگز پیامبر آن را به عنوان یک دین عربی عرضه نکرده است بلکه آن را دین جهانی وبرای تمام بشر توصیف نموده است و در حدیث دیگر بر این مسأله تأکید کرده و میفرماید : :
بخاری آن(و کان النبیُّ یُبعثُ الی قومه خاصهً و بُعثتُ الی الناسِ کافهً) را در جاهای متعددی روایت کرده برای نمونه کتاب تصمیم را نگاه کن
پیامبرانیبودند که فقط برای قوم خود مبعوث شدند اما : من برای تمام مردم فرستاده شدهام.
2-کسی که آیات قرآن را بررسی کند برایش آشکار و مسلم میشود که قرآن مردم را - تمام مردم را - به دین خدا فرا میخواند و این صفت جهان شمولی دین اسلام، در آیاتمتعددی که در مکه قبل از هجرت نازل شدهاند مانند؛ خورشید، عیان و آشکار است. آنجاکه میفرماید:
و ما ارسلناک إلّا رحمهً للعالمین (الانبیاء / 107)
ما تورا نفرستادیم مگر اینکه برای عالمیان رحمت باشی. یا همچون سورة فاتحه که سورهیآغازین قرآن است و خود سوره نیز آغاز میگردد به :
(الحمدلله رب العالمین)
سپاس و ستایش برای پروردگار عالمیان. این سوره در مکه، قبل از هجرت نبوی و قبلاز اینکه مسلمانان در مدینه حکومت تشکیل دهند، نازل شده است.
3-از آنچه گذشت،معلوم میگردد که هیچ تغییری در خط مشی پیامبر (ص) صورت نگرفته است. اما پیشرفت درتشریع، قدم به قدم و تدریجی بوده است و این امری کاملاً طبیعی و منطقی است چونمعقول، یا حتی ممکن نیست که تمام آنچه را که مردم به آن عادت کردهاند در ظرف یکشبانه روز، بیاساس و بیاعتبار اعلام کرد. عاداتی که در نفس انسان ریشه میدواند کندشبسیار سخت است.
اسلام در ابتدا بر محکم کردن عقیده در دلها و تثبیت آن در فکر واندیشه تأکید کرد؛ تا اساسی محکم درست شود که بتوان تشریعات را بر روی آن بنا نهادو تا قاعدة نهاده شود که براساس آن، تغییر آنچه که مردم به آن خو گرفتهاند، ممکنگردد. اسلام در بسیاری از تشریعات خود مانند؛ تحریم شراب و ربا و لغو بردگی و غیرهاز همین روش تدریجی استفاده کرده است. دورة مکی دورة تثبیت عقیده بود و به همینخاطر بناء دورة مدنی بر آن، به آسانی صورت گرفت.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 23 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

آیا تا به حال به شما توهین شده است؟

آیا تا به حال مورد آزار و ستم واقع شده اید؟

اگر چنین اتفاقی برایتان افتاده است به من بگویید كه چه احساسی در مورد شخصی كه به شما ستم وتوهین كرده دارید؟

به من بگویید اگر قادر به انتقام گیری باشید چه كاری انجام می دهید؟

تا شما به پاسخ سوال فكر كنید، داستانی را برای شما تعریف می كنم. 1400 سال پیش مردی عرب شروعبه دعوت كردن مردم به پرستش خداوند، آفریدگار جهان كرد. او از طرف خداوند آمده بود تا كافران را بهیكتا پرستی دعوت كند اما این كار واقعا مشكل بود.

حضرت محمد، درود خداوند بر او باد، با تمامی انواع سختی ها و آزار و اذیت حتی از طرف فامیلش مواجهبود.

عموی او، ابولهب و همسرش ام جمیله در راس این افراد قرار داشتند. آن ها در راس اهانت به پیغمبر وتحریك مردم در عدم راستگویی پیغمبر بودند. حتی ام جمیله عادت به پرتاب كردن خار و خاشاك به طرفاو داشت.

كافران قبیله قریش عادت به پرتاب كردن آشغال به صورت مباركشان در حال عبادت داشتند. دخترشفاطمه اغلب صورت پیغمبر را پاك می كرد.

آن ها اقدام به شكنجه كردن پیروان ضعیف او كردند و از هر روش ممكنی استفاده می كردند. آن ها بنیهاشم و بنی عبد المطلب را در محاصره قرار دادند و آن ها را از هر لحاظی تحریم كردند.

 

پیامبر و پیروانش نزدیك بود از گرسنگی تلف شوند.

محمد امین ریگی بازدید : 33 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

سنت خداوند در مورد كساني كه رسولش صلي الله و عليه و سلم را بيازارند چنين است كه اگر در اين دنيا به دست مسلمانان به جزاي خود نرسند ،‌ خداوند خود از آنها انتقام خواهد گرفت و به تنهايي آنها را به سزاي اعمالشان خواهد رساند.

حوادث سيرت نبوي و بعد از عهد نبوت كه بر اين قضيه دلالت مي كند ،‌بسيارند.
و خداوند متعال مي فرمايد: { فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ } (الحجر: 95)
«پس آشكارا بيان كن آنچه را كه بدان فرمان داده مي شوي و به مشركان اعتنا مكن. ما تو را در برابر استهزاء كنندگان بسنده ايم.»
داستان سبب نزول اين آيه و هلاكت تك تك مسخره كنندگان مشهور است و اهل سيرت و تفسير آنرا ذكر نموده اند .آنها تعدادي از رؤساي قريش از جمله: وليد بن مغيرة ، عاص بن وائل و أسودان ابن المطلب و ابن يغوث و حارث بن قيس بوده اند .
و هنگامي كه رسول الله صلي الله و عليه و سلم به كسري و قيصر نامه نوشت و هر دو اسلام نياوردند . قيصر به نامه رسول الله صلي الله عليه و سلم و سفيرش احترام گذاشت و پادشاهيش محفوظ ماند.
شيخ الاسلام ابن تيمية در كتاب «الصارم» مي گويد: حكومت تا به امروز در خاندانش باقي است. و پيوسته حكومت در بعضي از سرزمينهايشان به ارث مي رسد.
ولي كسري نامه رسول الله صلي الله و عليه و سلم را پاره كرد و او را به مسخره گرفت در نتيجه خداوند پس از اندكي او را كشت و پادشاهيش را پاره پاره نمود و و حكومت كسري نابود گرديد

محمد امین ریگی بازدید : 29 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

برادرعزيز... خواهر گرامي...
ميخواهم با شما درد دلي آغاز کنم؛ دررابطه با وسيلهاي که آن را بر بلنداي بام خانهات قرار دادهاي، وسيلهاي كه قامتش رابا فخر و سرور برافراشته و با تکبّر و غرور کامل سر خود را بالا گرفته و ابرها راميخراشد. دستانش را براي دوستي به سمت هر كس و ناكسي ميگشايد و از هر گونه موجآسماني با آغوش باز استقبال ميكند.
و...
شما در خانهات نشستهاي و برلطيفترين فرشها ومبلها تکيه دادهاي وبهترين نوشيدنيها وخوردنيها را در کنارت قراردادهاي و درها و پنجرهها را بستهاي. کنترل را در دست گرفتهاي و آن را هر لحظه تغييرميدهي از کانالي به کانال ديگر. با خود ميگويي «چه کسي مانند من است! هر جا دلتميخواهد بگير. دنيا در دست توست!» در حاليکه لبخند ميزني، صحنههاي از زنان لختوعريان از مقابل ديدگانت ميگذرد وبا ديدن اين صحنههاي زشت وکثيف آب دهانت جاريميشود. از فيلمها به سريالها، از رقصها به ترانهها و موسيقيها و از گناهي به گناهيديگر. از گناه صغيره به گناه کبيره. آرام آرام نقطه‌هاي سياه و متعفّن در قلبت ايجادو سپس تمام قلبت را فرا ميگيرد و قلب تو را مي‌ميراند. ديگر هر بدي را دوست ميداري وهر خوبي را ناپسند و روزبه‌روز و لحظه به لحظه به بدي‌ها نزديکتر ميشوي!

محمد امین ریگی بازدید : 38 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 28 : آیا تعویذ برای معالجه بیماریهای عضوی و جسمی هممورد استفاده قرار میگیرد؟ حکم پزشکان و فرهنگیانی که تعویذ شرعی را مسخره میکنندچیست؟ و نظر شما دربارة کسی که میگوید : قرآن درمانی ارتباطی با این بیماریها نداردو این کار خرافات است، چیست؟
ج : تعویذ یک راه شرعی برای مداوا بوده که خداوندشفاء را در آن قرار داده است، بیماریهای عضوی و جسمی با آن مداوا میشود و اقرار بهاین مسأله مقتضی ایمان به خدا و تسلیم شدن در برابر کلام او و احادیث پیغمبرش(ص)میباشد همچنانکه یک نفر، شخص دیگری را که عقرب نیش زده بود با خواندن سورة فاتحهتعویذ و شفا داد و پیغمبر(ص) این امر را تأیید فرمود.
و مسلمان - پزشک و غیرپزشک- باید شفای شرعی تعویذ را باور کند مخصوصاً شفا با قرآن را :
هُدیً وَشِفَاءٌ
]
قرآن در بر گیرنده] هدایت و شفاست.
و: شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌلِلْمُؤْمِنینَ
]
قرآن در بر گیرنده] شفا و رحمت است برای مؤمنان.
در احادیثنیز به شفابخشی قرآن اشاره شده است : جبرئیل پیغمبر(ص) را قرآندرمانی کرده و گفت : «به نام خدا تو را سالم گردانده و از هر دردی شفا میدهد ...». و پیغمبر(ص) در جایدیگر فرموده : «[قرآن] هر دردی را شفا میدهد».
این احادیث علاوه بر اثباتشفابخشی قرآن، به خاطر عمومیتی که دارند شفابخشی قرآن برای همه بیماریها را ثابتمیکنند حتی بیماریهای جسمی و عضوی.
و با مطالعه سنّت پیغمبر(ص) درمییابیم کهپیغمبر بیماریهای جسمی را نیز از طریق قرآن درمانی مداوا نموده است.
کسانی کهمداوای امراض جسمی با قرآن را خرافات میپندارند از نادانی و جهلشان نسبت به دینسرچشمه میگیرد، بسیاری از افراد اسباب شرعی را با علوم تجربی مقایسه میکنند و ایناساساً از درک نادرست از دینداری نشأت میگیرد. و اگر نه چنانچه باور میداشتند کهخداوند همه علوم و از جمله طبابت را به انسان آموخته و همو اسباب شرعی (غیر ازدواهای پزشکی و مادی محسوس) را نیز قرار داده است در این صورت مشروعیت قرآن درمانی وتأثیر ثابت شده آن را انکار نمیکردند. البته لازم به یادآوری است که اسباب غیرمشروعمثل سحر، شعبدهبازی و نیرنگ زدن حرام بوده و جایگاهی در معالجه ندارند.

محمد امین ریگی بازدید : 24 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 29 : منظور ابن حجر(رح) از گفته زیر چیست : «چشم زدن گاهی با شگفت زدن و بدون حسادتایجاد میشود و گاهی عامل چشم خوردن یک دوست و یا یک مرد صالح است ...»؟ آیا شخصچشم‌زننده‌ الزاماً حسود هم هست؟ و آیا همنشین و دوست و آدم صالح به هنگام شوخی و یاتوصیف به نیت مدح هم باعث چشم خوردن میشوند؟
ج : اصل در چشم خوردن حسود بودنچشم‌زننده‌ است و گاهی هم در اثر غبطه شخص و بدون حسد ظاهری ایجاد میشود بطوری کهگاهی یک دوست و یا یکی از نزدیکان غیرحسود باعث چشم خوردن هستند. بنابراین دوست،خویشاوند و نیکوکار نیز از طریق توصیف یا شوخی و یا مدح، عامدانه و یا بدون تعمدباعث چشم خوردن میشوند.


س 30 : در حدیث أمامه بن سهل، پیغمبر(ص) میفرماید : «منتتهمون؟»، معنی اتهام در این حدیث چیست؟ و مشروعیت آن تا کجاست؟و آیا برای گرفتناثر از چشم‌زننده‌ - حسود یا شگفتزده - باید خودش هم مطلع شود و یا بهتر است این کاربرای پرهیز از ایجاد دشمنی بدون آگاهی او انجام گیرد؟
ج : معنی اتهام واضح بودهو عبارت است از اینکه : چشم خورده به گذشتهاش فکر کند و مواضعی را که احتمال میدهددر آن چشم خورده باشد به یاد بیاورد، در این حالت اشخاصی به ذهن او خطور میکنند کهصحبتهایشان مقتضی وجود حسادت، غبطه و یا توصیف او باشد و از این طریق شخص چشم‌زننده‌را - به طور ظنی و تقریبی - شناسایی کند تا شاید مقدمهای برای شفای درد او باشد. قصه عامربن ربیعه و سهل بن حنیف بیانگر این مطلب است.
اما اینکه چشم‌زننده‌ ازگرفتن اثر از او مطلع گردد مسألهای نسبی است و باید به عواقب امر توجه داشت : چنانچه اطلاع چشم‌زننده‌ باعث عصبانیت و کینهجویی او شود باید از این کار پرهیز کردولی در صورتی که چشم‌زننده‌ شخص عاقلی باشد و اطلاع او باعث مفسده نشود، شایسته استاو را مطلع گردانده و در تهیه اثر از او کمک بخواهیم، ولی هر دو صورت - ان شاء الله- نافع و سودمند خواهد بود.

 

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 51 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 27 : آیا تعویذ [و شیوه آن] مثل سایر عبادات توقیفی است و یاتابع اجتهاد و تجربه، همچنانکه مفهوم حدیث پیغمبر(ص) نیز مؤید این مطلب است کهفرمودند : «تعویذهایتان را بر من عرضه کنید، تعویذ در صورتی که به شرک نیانجامدایرادی ندارد» و ضابط تجربه در این مورد چیست؟
ج : تعویذ شرعی تابع اجتهاد وتجربه است در صورتی که شروط آن مراعات گردد از جمله :
تعویذ با کلام خدا،حدیث پیغمبر(ص) و دعاهای صحیحی که شائبه شرک و بدعت ندارند و با الفاظ روشن و مفهومانجام گیرد.
تعویذ از لغز، طلسم و دعاهای نامفهوم و حرکات رمزی خالیباشد.
تعویذخوان و بیمار هر دو باید شفابخشی قرآن را باور داشته و این اسبابدوایی پزشکی را در پرتو تقدیرات الهی سودمند بدانند.
 
خلوص نیت و توجه به خدادر هنگام قرائت و دعا.

 

محمد امین ریگی بازدید : 335 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 25 : آیا میتوان یک جن صالح را به کار گرفت؟
ج : بعضی از علماءاز جمله شیخ الاسلام ابن تیمیه اجازه این کار را داده‌اند و به نظر بنده گرچه این کارجایز است ولی به لحاظ عملی کاری مشکل است و این سختی عللی دارد از جمله : اختلاف وتفاوت مخلوقات، احتمال جهل آدمی و احتمال فریبکاری از ناحیه آن جن، مثلاً ممکن استاز طریق نیرنگ خود را صالح جلوه دهند و فرد مسلمان را به طاعات مشخصی مثل ذکر خدامشغول و از اموری مهمتر باز دارند و یا به دنبال باز ماندن از این امور مهمتر او رامعاقبه کنند تا به جای ترس از خدا باعث ایجاد ترس از آنها شود. و مکرهای گوناگوندیگر، به علاوه که این کار خدشه‌ای در عقیده و توکل بر خدا و استعانت از اوست چرا کهکتاب خدا و سنّت رسول اکرم(ص) ما را از این کارها بی‌نیاز میکند.
در نشست سه‌شنبهمجله «الریاض» که مؤلف به همراه گروهی دیگر از تعویذنویسان در آن شرکت داشتم،سؤالاتی از استاد دکتر ناصربن عبدالکریم عقل - رئیس سابق گروه عقاید و مذاهب معاصردانشگاه اسلامی امام محمدبن سعود - پرسیده شد که در ادامه همان سؤالات به همراهجوابهای دکتر عقل نقل میشود :
س 26 : آیا تعویض منافی توکل نیست؟
ج : خیر. تعویذ به هیچ وجه منافاتی با توکل ندارد زیرا تعویذ نیز از اسباب مشروع بوده کهپیغمبر(ص) هم آنرا انجام داده و هم انجام آن را تأیید و هم به انجام آن امر فرمودهاست، عمومیت حدیثی را که میفرماید : «بله، ای بندگان خدا از مداوا استفاده کنید ...» مؤید همین مطلب است. پیغمبر(ص) در حدیثی دیگر به اسماء بنت عمیس فرمودند کهتعویذ کند : «چرا برادرزاده‌هایم را نحیف و ضعیف میبینم؟ آیا به خاطر نیازمندی است؟اسماء جواب داد : نه، بلکه چشم خورده‌اند، پیغمبر(ص) فرمود : برای آنها تعویذبخوان».
هرگاه پیغمبر(ص) بیمار میشد، بنا بر نقل صحیح مسلم، جبرئیل بر او تعویذمیخواند.
از پیغمبر(ص) سؤال شد که آیا تعویذ قضا و قدر الهی را بر میگرداند. آنحضرت جواب داد : تعویذ، خود، قضا و قدر الهی است و از دیدگاه پیغمبر(ص) هر تعویذیکه به شرک نیانجامد و شروط شرعی تعویذ را دارا باشد، جایز است همچنانکه در حدیثیفرمودند : «تعویذهایتان را بر من عرضه کنید، تعویذ در صورتی که به شرک نیانجامدایرادی ندارد».

محمد امین ریگی بازدید : 30 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 23 : بعضی از روانپزشکان اصرار زیادی میورزند بر اینکه قرآن درمانیهمان هیپنوتیزم بوده و هیچ تفاوتی باهم ندارند و حدیث «چشم زدن حقیقت دارد و شیطانو حسادت باعث ایجاد آن میشوند» را تضعیف میکنند. نظر شما در این باره چیست؟
ج : بله. بسیاری از روانپزشکان بر این رأی هستند و بلکه قرآن درمانی را یکی از شیوههایروان درمانی قدیمی و یا تلقین مینامند، اینان اگر به دنبال حقیقت باشند، آن رامییابند، و ما برای نیل به ثواب الهی با اینها مجادله و مناقشه نمیکنیم.
در موردحدیث مورد بحث هم که تضعیف میکنند، ما سند آن را در فصل دوم همین کتاب بازگونمودیم، ولی باز به فرض ضعیف بودن آن حدیث، یک شاهد حدیثی دیگر در صحیح مسلم وجوددارد که آن را تقویت میکند و آن حدیث جابر است که گوید : از رسول خدا(ص) شنیدم کهمیفرمود: «شیطان در همه امور انسان حاضر میشود». آیا چنین شیطانی به هنگام چشم زدنحاضر نمیشود؟
خداوندا! حق را به ما بنمایان و توفیق پیروی از آن را به ما عطابفرما و باطل را به ما بنمایان و توفیق اجتناب از آن را نصیب ما بگردان.

 


س 24 : به چه دلیلی چشم‌خورده باید اثر گرفته شده از چشم‌زننده‌ را بنوشد؟
ج : در انتهایهمان حدیث مشهور چشم زدن آمده که : «گمان میکنم که پیغمبر دستور داد از آن بنوشد وسهل نوشید.»

محمد امین ریگی بازدید : 44 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 22 : در حدیث مداوای عثمان بن أبی عاص نقل شده کهپیغمبر(ص) به سینه او زد و گفت : «خارج شو ای دشمن خدا!» و این دلالت بر اعمالخشونت در اثنای تعویذ دارد، ولی شما با نیت شفای بدن و هدایت جنِ نفوذیافته تعویذمیکنید، چگونه این دو امر با هم قابل جمع و تلفیق هستند؟
ج : آغاز همین حدیثجواب این سؤال را بیان میکند، زیرا عثمان بن ابی عاص به رسول اکرم(ص) گفته بود : درنمازهایم چیزی بر من عارض میشود [و حالتی به من دست میدهد] که نمیدانم چه میخوانم،و پیغمبر(ص) فرمودند : این شیطان است [که عارض میشود]. در این حالت خاص است کهسختگیری مینمائیم چون این جن مسلط یک شیطان کافر است زیرا از نماز رویگردان میباشد،با این وجود پیمبر(ص) به اخراج او مبادرت ورزید و نه کشتن وی. و این تنها یکی ازراههای مداوا بوده و دلیلی ندارد که قاعده‌ای کلی تلقی شود بلکه تدرج در هر کاریلازم است.

محمد امین ریگی بازدید : 44 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 17 : ضابط مشروعیت تعویذ و قرآن درمانی کدام است؟ و آیاتعویذ مبنای علمی هم دارد یا یک مسأله تعبدی صرف است؟
ج : برای پی بردن بهمشروعیت تعویذِ افرادِ تعویذکننده دو راه وجود دارد : اول : عرضه آن بر علماء وتأیید علماء و دوم بریء بودن آن از شائبة شرک همچنانکه پیغمبر(ص) فرمودند : «تعویذتان را بر من عرضه کنید، تا زمانی که شائبه شرک در آن نباشد، بیاشکالاست».
تعویذ یک علم قائم به ذات است و بلکه برای مداوا اصل و مبنا است که موردسهلانگاری واقع شده است، حتی ابن تیمیه آن را از پایههای جهاد و آن را جهاد انبیاءو صالحان با شیطان قلمداد میکند. بنابراین قرآن درمانی هم علم است و هم عبادت، و درحالی که غرب به سرعت مشغول ایجاد کلینیکهای روان درمانی بوده و در داخل بیمارستانهانیز بخشی با این اسم ایجاد میکند، ما، امت اسلامی، که برای این کار شایستهتریم آنراانجام نمیدهیم، مخصوصاً که ما صاحب یک رسالت آسمانی هستیم. بنابراین قرآن درمانی وتعویذ، تنها برای تبرک نیست، بلکه علمی است با ضوابط مشخص و نباید بدون آگاهی از آنو شناخت راه و روش آن به انجام آن بپردازیم.

محمد امین ریگی بازدید : 32 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 18 : آیا گرفتن اثری کم ازچشم‌زننده‌ کافی است یا حتماً باید او را شسته و از آن استفاده کنیم؟
ج : بر اساستجربه اثر کم و محدود برای مداوا کافی است، چرا که مقصود انتقال رایحه چشم‌زننده‌ بهچشمخورده است ولی اگر شست و شو ممکن باشد بهتر است. در هر صورت مراد انتقال رایحهاست ولی حتی اگر برای از بین بردن میکروب و آلودگی جوشانده هم شود، اشکالی نخواهدداشت.


س 19 : چگونه میتوان از چشم خوردن در امان بود؟
ج : این کار از دو طریقامکانپذیر است، اول : میتوان با ذکر مداوم خدا و خواندن اورد صبحگاهی و شامگاهی حفظو صیانت خود را فراهم کرد. دوم : از طریق پوشاندن محاسنی که ممکن است چشم بخورندهمچنانکه بغوی نقل کرده که حضرت عثمان(رض) با دیدن پسربچه بانمکی فرمود : خال سیاهیبه زنخ [گودی چانه] او بزنید تا چشم نخورد.


س 20 : بعضی از تعویذنویسان برایمداوای بیمار وقت مشخصی مثل غروب آفتاب را تعیین میکنند، نظر شما در این بارهچیست؟
ج : تعویذ برای مداوای بیمار است هر زمان که نیاز داشته باشد بدون اینکهبه زمان معینی اختصاص یابد و کسی که این کار را میکند باید دلیل بیاورد.


س 21 : بعضی از تعویذنویسان در اثنای مداوای بیمار خسته میشوند که شروع خستگی خمیازه کشیدناست، آنها به بیمار میگویند : شما چشم خورده‌ای چون ما [دچار خستگی شده و] خمیازهمی‌کشیم، این مطلب چه اندازه صحت دارد؟
ج : این مطلب میرساند که تعویذنویس خودشچشم خورده و نمیداند.

 


محمد امین ریگی بازدید : 37 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 16 : چرا بعضی از تعویذنویسان برای مداوای بیماری از شیوة خفه کردن [جن] استفاده میکنند؟و نظر شما در مورد پزشکی که تأثیر تعویذ در مداوای بیماریهای عضوی و جسمی مثلشکستگیها را انکار میکند و میگوید : تعویذ به چه کار شکستگی میآید و شکستگی باید گچگرفته شوند، چیست؟
ج : قرآن کریم به هر نیتی خوانده شود برای آن کار مفید و مؤثراست و این یک قاعده‌ی اصیل دینی است که باید به آن باور داشته باشیم قرآن به سه شیوهدر معالجة بیماریها و تعویذ مورداستفاده قرار میگیرد :
1
-شفای بیماری هایعضوی و ... .
2-هدایت انسانها و جنیان [که در بدن بیمار نفوذ میکنند]،خداوند می‌فرماید :
قُلْ هُوَ لِلَذّینَ آمَنُوا هُدًی و شِفَاءٌ
بگو : قرآن برای مؤمنان مایه راهنمایی و بهبودی است.
3-احراق جنّ در داخل جسدبیمار.
متأسفانه اکثر تعویذکنندگان از دو شیوه‌ی اول غفلت میورزند و به شیوه‌ی سوممداوا میکنند که مشقت و اذیت بیمار و تعویذکننده را در پی دارد و در نتیجه دوره‌یمعالجه به طول میانجامد و گاهی به چند سال میرسد در حالی که اگر به نیت هدایت آنجنی تعویذ کنند در کمتر از سه روز شفا حاصل میشود و ما این شیوه را آزموده‌ایم و بهفایده آن پی برده‌ایم. و حتی آب و روغن زیتونی که قرآن به نیت هدایت و شفا بر آنخوانده شود بسیار سودمند خواهد بود.
در جواب سؤال دوم که آیا تعویذ فایده‌ای بهعضو شکسته میرساند یا نه، میگوئیم: آری حتماً سودمند خواهد بود و بلکه به اذن خداشفا را تسریع می‌بخشد همچنانکه مشاهده شده است مثلاً اگر قرار بوده گچ به مدت دو ماهبر روی دست باقی بماند، مشاهده شده که در کمتر از یک ماه شفا حاصل شده است و اینمطلب در گزارشات پزشکی درج شده است. و قبل از هر چیزی حدیث پیغمبر(ص) در داستانمارگزیده و شفای آن از طریق تعویذ گویای این مطلب است در حالی که نیش زدن مار یکبیماری جسمی است و شکر خدا بین ما و پزشکان مشهوری که موافق تعویذ هستند همکاریزیادی وجود دارد.

محمد امین ریگی بازدید : 27 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 13 : آیا از طریق دشمنی با چشم‌زننده‌ میتواناز شر او ایمن بود؟
ج : خیر. و این کار درست نیست و تنها راه دفع چشم خوردن،خواندن دعاهای حفظ و صیانت است.

 


س 14 : آیا معالجه پزشکی به تنهایی کافینیست؟
ج : خیر و بلکه اصل در مداوای بیمار قرآن درمانی است و معالجات پزشکیاسبابی هستند که بعد از تعویذ قرار میگیرند. بهتر است بیجهت اموال و دارایی فراوانیرا صرف معالجه بیماریهای خیالی و آزمایشات آن بیماریها نکنیم که این کار وقت،دارایی و تلاش و کوشش ما را بیهوده هدر داده، بودجه دولتی عظیمی میطلبد و به جایاین کار میتوان با قرار دادن یک قانون رسمی مداوای از طریق تعویذ و قرآن درمانی راجایگزین آن سازیم و برای این کار تعویذکنندگان شایسته را برگزینیم. و بعد از این ودر درجة بعدی به سراغ دواهای پزشکی برویم تا به حدیث پیغمبر(ص) عمل کرده باشیم کهفرمودند : «از شفای قرآن و عسل بهره بجویید».

محمد امین ریگی بازدید : 26 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 15 : علت شیوع چشم زدن در دورانمعاصر و افزایش نفوذ و تسلط شیطان چیست؟
ج : بدون شک تسلط و نفوذ شیاطین جن وانس در این روزگار جلب توجه میکند که علتهای زیادی دارد از جمله : فشار زندگی و رشدآزمندی فراگیر، از بین رفتن تقیّدات دینی و کم شدن رواج اوراد و اذکار و طبیعی استکه شیطان در چنین شرایطی فرصت مناسبی مییابد تا دلهای غافل را به چنگ آورد.
درمورد شیوع چشم زدن در این روزگار : پیغمبر(ص) فرمودند : بیشترین تعداد امت من بعداز قضا و قدر الهی در اثر چشم خوردن میمیرند. و در جایی دیگر به صورت هشدار بهصحابه(رض) فرمودند : از شما به خاطر فقر نمیترسم، بلکه از شما به خاطر دنیایتانمیترسم که در آن به مسابقه و افزونخواهی میپردازید همچنانکه امتهای قبل از شما اینکار را کردند و این کار باعث هلاکت شماست همچنانکه آنها را هلاک کرد.
از عللدیگر شیوع چشم زدن در این روزگار میتوان به نوع زندگی اجتماعی اشاره کرد، در گذشتههمه با هم در یک ظرف غذا میخوردند و با یک ظرف آب مینوشیدند و چنانچه حسادتی هموجود میداشت از این طریق بیتأثیر و خنثی میگشت، ولی امروزه هر کسی ظروف و لباسهایجداگانهای دارد و تماس و ارتباطها کم شده است و همین کار باعث شیوع چشم زدن و بهدنبال آن باعث احساس نیاز شدید به کلینیکهای قرآن درمانی و تعویذخوانی شده است. اینعلم نیز مثل سایر علوم اصیل اسلامی است، با این تفاوت که جامعه نخستین اسلامی بهخاطر خواندن مداوم اوراد و اذکار نیازی به تعویذ نداشتند چون راه نفوذ و تسلط شیطانرا مسدود کرده بودند، ولی در روزگار ما با وجود فراوانی اوراد و اذکار چاپ شده،متأسفانه اعتنایی به آن نمیشود و جز در صورت نیاز و یا به هنگام فراغت، کسی سراغ آنرا نمیگیرد و معمولاً به عنوان یک عرف و عادت خوانده میشوند تا یک عبادت.

محمد امین ریگی بازدید : 28 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

س 12 : آیا انسانی که همیشه دعاهای دفع بیماریها و بلاها رامیخواند، باز هم ممکن است چشم بخورد؟ آیا عالِم نیز چشم میخورد؟
ج : بله. چنینانسانی نیز در صورت عصبانیت که از شیطان و وسوسه او نشأت میگیرد، در اثر ضعیف شدنتأثیر دعاها، ضعیفالنفس شده و شیطان میتواند در او نفوذ کند.
در مورد چشم خوردنیک عالِم، حادثه ابان بن عثمان دلیل خوبی بر صحت این مطلب است : أبان در حالی کهدچار رعشه و لرزه شده بود این حدیث پیغمبر(ص) را برای شخص دیگری میخواند که : «هرکس بگوید : به نام خدایی که با ذکر اسم او هیچ چیزی در آسمان و زمین نمیتواند زیانو ضرر برساند و خداست شنوای دانا. در این صورت هیچ چیزی به آن شخص ضرر نمیرساند». شخص مقابل با شنیدن این حدیث از أبان با حالت تعجب به او خیره شد، أبان گفت : چرابه من خیره شده‌ای؟ به خدا بر پیغمبر(ص) دروغ نبسته‌ام ولی خود در اثر عصبانیت به اینبیماری دچار شده‌ام.
وقتی که این عالم جلیل القدر چشم بخورد در حالی که این حدیثرا روایت کرده است، دیگران به طریق اولی چشم میخورند، هر کس دچار عصبانیت شود بایددوباره دعای حفظ و صیانت بخواند.

محمد امین ریگی بازدید : 53 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 10 : آیا گرفتن اثر باعث ایجاد عداوت و دشمنی نمیشود؟
ج : گرفتن مقداری اثر از چشم‌زننده‌ به اذن خدا باعث مداوای بیمار میشود و چون ظنی بوده ومطمئن نیستیم که توسط آن شخص چشم خورده است، نباید باعث دشمنی گردد.

محمد امین ریگی بازدید : 27 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 11 : آیادر صورتی که تعداد زیادی [علاوه بر چشم‌زننده‌] به دستگیرهی دری دست بزنند و یا اززمان ارتباط او با دستگیرهی در مدت زیادی سپری شده باشد، باز هم اثر به دست آمده ازآن نافع و سودمند خواهد بود؟
ج : بله. مقصود از استعمال آن انتقال رائحهچشم‌زننده‌ به چشم خورده است و این هدف محقق میشود، و بهترین مثال برای اثبات اینمطلب بوئیدن و تشخیص رایحهها توسط سگ میباشد که بعد از سپری شدن مدت طولانی هم میسراست و شیطان بهتر از سگ آن رایحه را تشخیص میدهد زیرا در حدیثی از ابوهریره نقل شدهاست که «شیطان بسیار حسّاس بوده و به سرعت میخورد [و از بین میبرد]، پس مواظبخودتان باشید

محمد امین ریگی بازدید : 23 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 9 : در صورتی که از دو چشم‌زننده‌،برای یک بیمار واحد، اثر بگیریم، آیا میتوان آن دو اثر را با هم مخلوط کرد؟
ج : استعمال اثر به صورت مخلوط و یا جداگانه فرقی نمیکند و آنچه مهم است اینکه مداواسریع انجام شود.

محمد امین ریگی بازدید : 31 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 7 : آیا افزودن آب و روغن زیتونی که قرآن بر آن خوانده شده، از تأثیر مداوانمیکاهد؟
ج : خیر. از آنجا که قرآن شفا و نور است، هرگز از تأثیر مداوا نمیکاهدو تجربه نیز این را ثابت کرده است.
پیغمبر(ص) آب وضوی خود را به بعضی از صحابهداد تا برای تبرک آن را بر روی زمینی بپاشند که قبلاً یک پرستشگاه بوده و الان قراراست مسجدی در همانجا احداث شود، پیغمبر(ص) بعد از دادن آب وضوی خود فرمود : «این آبرا بر آن زمین بپاشید که جز پاکی نیفزاید».
اگر آب متبرک با وضوی پیغمبر(ص) بهجز پاکی نیفزاید، بیشک و به طریق اولی آبی که با قرائت کلام پروردگار متبرک شده استنیز به جز پاکی نیفزاید.

محمد امین ریگی بازدید : 26 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 8 : آیا اثر [آب دهان، عرق بدن و ...] گرفته شده بههمین صورت استعمال میشود و یا باید جوشانده شود؟
ج : بهتر است به همان صورت خاماستعمال شود ولی جوشاندن آن هم اشکالی ندارد.

محمد امین ریگی بازدید : 23 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)


س 6 : آیا گرفتن اثرچشم‌زننده‌ برای یکبار کافی است و یا باید در چند نوبت انجام شود؟
ج : فایده ایناثر [آب دهان یا عرق] برای بیمار مثل غذا بوده و یکبار کفایت میکند، علاوه بر اینتکرار این کار باعث ایجاد وسواس میشود. البته چنانچه طرف به چشم زدن مشهور شده باشد- به دلیل کثرت شیاطین - چند نوبت از او اثر [آب دهان و یا عرق بدن و یا  […میگیریم.
شایسته است نسبت به چشم‌زننده‌ حسن ظن داشته باشیم، با او قطع ارتباطنکرده و از او کینه به دل نگیریم، چرا که هر انسانی در معرض این عمل است.

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 184
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 205
  • بازدید ماه : 368
  • بازدید سال : 1,189
  • بازدید کلی : 10,578
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت