loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 27 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

براي اينكه نقش تربيت الهي و رسالت خاتم‌الانبياء را در شكل‌گيري جامعة اخلاقي اسلامي بهتر درك كنيم لازم است نگاهي گذرا به اوضاع جهان در قرن ششم ميلادي و در آستانة بعثت محمدي بياندازيم، زيرا در آن صورت است كه معني رحمت واقعي را كه ارمغان بعثت نبوي است خواهيم فهميد، رحمتي كه در پرتو آن بشر از وضعيتي به غايت بحراني رهايي يافت. قرآن مجيد آن وضعيت خطرناك و آن منظرة مهيب و هولناك را چه روشن به تصوير كشيده‌ است: «و اذكروا نعمة الله عليكم إذ كنتم أعداءً فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً و كنتم علي شفا حفرة من النار فأنقذكم منها»؛ نعمت خدا را به ياد آوريد بدانگاه كه (براي همديگر) دشمناني بوديد و خدا ميان دلهايتان (انس و الفت برقرار و آنها را به هم) پيوند داد. پس (در پرتو نعمت او براي هم) برادراني شديد، و (همچنين شما با بت‌پرستي و شركي كه داشتيد) بر لبة گودالي از آتش (دوزخ) بوديد (و هر آن با فرا رسيدن مرگتان بيم فرو افتادنتان در آن مي‌رفت) ولي شما را از آن رهانيد ( و به ساحل ايمان رسانيد).

به گواهي اسناد تاريخ قرنهاي پنجم و ششم ميلادي از قرون سياه تاريخ بشر هستند. هيچ پيامي از آسمان دريافت نمي‌شد و هيچ صداي حق و عدالتي از زمين بر نمي‌‌خواست، در همه جا جهل و ظلم و جور حاكم بود. چراغهاي هدايتي را كه پيامبران اولوالعزمي همچون ابراهيم، موسي و عيسي عليهم‌السلام روشن كرده بودند، بي‌نهايت ضعيف و كم سو شده بود و در مقابل امواج سهمگين ظلمات شرك و كفر و فساد هيچ مي‌نمود. براستي آيا مي‌توان بحران قرن ششم ميلادي كه به تعبير قرآن عصر ضلال مبين (گمراهي مبرهن و آشكار) است را در چند مورد اعتقادي و اخلاقي خلاصه كرد؟ آيا بحران جاهلي كه حضرت محمد در آن مبعوث شد بحران انحطاط اجتماعي و اخلاقي بود؟ آيا مشكل آن عصر صرفاً بت‌پرستي و ميگساري و ظلم و استبداد بود؟ و يا مسئلة بغرنج آن وقت تنها مسئلة زنده در گور كردن دختران بود؟ هر چند همه اينها وجود داشت اما بحران اساسي و مشكل بزرگ عصر جاهلي همانا زنده در گور شدن تمام بشريت و انسانيت بود.

آري بشريت تمام نعمتهايي را كه خداوند در اختيارش گذاشته بود تبديل به مصيبت كرد، و از آنچه براي پيشرفت و تعالي او مهيا بود، زنجير و دام اسارت براي خود و همنوعانش ساخت و چنان در ميان مصيبت‌‌هاي خودساخته گرفتار بود و پيش مي‌رفت كه گويي تصميم به خودكشي دست جمعي گرفته است.

 

اما درست در چنين اوضاع نابسامان و ايام مصيبت‌بار آن نعمت عظيم و آن رحمت بي‌پايان الهي ظهور كرد و به نقمت‌هاي بشري پايان داد و انسانهاي به دام افتاده ميان غل و زنجيرها را رهايي بخشيد و انوار ساطع‌اش ساية شوم جهل و ناداني را از ميان برداشت، واژه‌هاي آزادي، برابري، برادري و صلح و عدالت مفهوم واقعي خويش را پيدا كرد و انسان منحرف از راه سعادت، گمشده خويش را يافت.

محمد امین ریگی بازدید : 23 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

نمونه‌اي از اين مكارم اخلاقي را در برخورد كريمانه آن حضرت با عبدالله بن اُبي، رئيس منافقان مدينه، مي‌بينيم؛ شخصي كه تمام عمرش مملو از عداوت و كينه نسبت به نبي اكرم و مسلمانان بود و از هيچ فرصتي براي ايجاد فتنه ميان مسلمين و تحريك دشمنان عليه آنان كوتاهي نمي‌كرد، و در واقع روزي سپري نمي‌شد كه از سوي وي آزاري متوجه رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم و مسلمين نباشد. اين شخص روية موذيانه‌اش را تا آخر عمر ادامه داد و حتي جسارت را به حدي رساند كه با تهمت ناروا حيثيت خاندان مبارك پيامبر را نشانه رفت. اما با اين حال زماني كه پرونده سياه زندگي او بسته شد، آن‌حضرت نه تنها بر جنازه‌اش نماز خواند بلكه با رفتاري كه تنها از يك پيامبر بزرگ و اولوالعزم ممكن است بر سر قبر او حاضر شد و سر وي را بر زانوهاي مبارك خويش نهاد و پيراهنش را به او پوشاند و برايش طلب آمرزش كرد.

نمونة ديگر اين اخلاق كريمانه را در برخورد آن‌حضرت با ابوسفيان در روز فتح مكه مي‌بينيم. هر چند اساساً نحوة فتح مكه و ورود خاضعانه و كريمانه آن حضرت به اين شهر در روز فتح‌المبين و اعلام اين روز به يوم‌الرحمه به جاي يوم‌الانتقام خود از معجزات خاتم‌الانبياء و از وقايع استثنايي در تاريخ جنگها و لشكركشي‌‌هاست؛ اما برخورد كريمانه آن  حضرت با ابو سفيان و اعلام «لاتثريب عليكم اليوم» فرازي بلند از اخلاق كريمانه و الهي آن‌حضرت را به نمايش گذاشت.

مقدم داشتن نزديكان در خطرها و مؤخر ساختن آنها در برخورداري از امتيازات برگ زرين ديگري است كه توسط نبي اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم به افتخارات اخلاق اسلامي افزوده شد. يكي از مظاهر اين اخلاق كريمانه در جنگ بدر تحقق يافت، آنگاه كه سه نفر از پهلوانان قريش جلو آمدند و افرادي را به مبارزه طلبيدند و از طرفي مبارزه با انصار‌ مدينه را نپذيرفتند، در اين هنگام آن‌حضرت براي مقابله با آنها سه تن از عزيزترين و نزديك‌ترين افراد خاندان خود يعني علي، حمزه و عبيده را به ميدان فرستادند در حاليكه در ميان مهاجرين افراد زيادي داوطلب مبارزه بودند اما آن‌حضرت ترجيح دادند در اين رويارويي حساس از نزديكان خود شروع كنند. طبيعي است كه اين تصميم ساده‌اي نبود هر چند اين مبارزه با پيروزي قهرمانان مسلمان و كشته شدن هر سه حريف آنان تمام شد، اما آن‌حضرت با درك موقعيت و پذيرش نتيجه اين نبرد عزيزان خود را به قربانگاه فرستادند، و مي‌دانيم اگر چنانچه آن‌حضرت در اين حادثه عزيزانش را از دست مي‌داد چه ضربه روحي‌اي به ايشان وارد مي‌شد، همان گونه كه در سال بعد به هنگام شهادت حمزه اين اتفاق افتاد و تألم روحي ناشي از شهادت حمزه چنان بود كه حتي پس از سپري شدن سالها از آن حادثه و اسلام آوردن قاتلانش، آن‌حضرت همچنان از نگاه كردن به چهرة قاتلش به دليل زنده شدن آن خاطرة غم‌انگيز اجتناب مي‌كردند.

اما ببينيم به هنگام امتيازات آن‌حضرت چگونه عمل مي‌كنند. حضرت علي بن ابي‌طالب مي‌فرمايد: فاطمه زهرا مطلع شدند كه تعدادي برده خدمت آن‌حضرت آورده‌اند و چون ايشان از ناحيه كارهاي خانه مخصوصاً آسياب كردن آرد مورد نياز در رنج بودند، از آن‌حضرت درخواست خادمي براي كارهاي خانه كردند. آن‌حضرت فرمودند: عزيزم چگونه به شما خادمي بدهم در حاليكه دانش‌آموزان «صفه» شكم‌هايشان از فرط گرسنگي جمع شده است. لازم است اينها را بفروشيم و خرج آنها كنيم، در مقابل شما را به چيزي بهتر از داشتن خادم راهنمايي مي‌كنم. سپس به حضرت زهرا تسبيحاتي را آموختند تا ماية قوت قلب ايشان گردد؛ همان تسبيحات فاطمي كه مسلمانان صبح و شام آنها را ورد مي‌كنند و خاطرة ايثار و فداكاري اهل‌بيت پيامبر را زنده نگه مي‌دارند.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 25 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

جابر بن عبدالله در مورد سخاوت آن‌حضرت مي‌فرمايد: آن‌حضرت هرگز در مقابل درخواست سائل و نيازمندي نه نمي‌گفت.(1)

 ابن‌عباس مي‌فرمايد: رسول اكرم در سخاوت و بخشندگي از باد وزنده بخشنده‌تر بود.(2) و اين در حالي بود كه در خانه‌ ايشان مدتها غذاي كاملي وجود نداشت و اهل خانه تنها با آب و خرما سد جوع مي‌كردند. يكي از همسران آن حضرت مي‌‌فرمايد: ايشان در خانه لباس اضافي نداشتند و در هنگام وفات لباسهاي ايشان چندين وصله داشت.

حيا و مناعت‌طبع ايشان به گواهي شاگردان مكتبش از حجب و حياي دوشيزگان بيشتر بود، به همين خاطر بود كه دوست نداشت كسي را به خاطر اقدام ناپسندش مستقيماً تذكر دهد. ام‌المومنين عايشه مي‌فرمايد: هرگاه رسول اكرم از عيب و يا اقدام ناشايست كسي مطلع مي‌شدند هنگام تذكر دادن نمي‌فرمودند فلاني چرا چنين كرد يا چنان گفت، بلكه مي‌فرمود چرا بعضي‌ها چنين مي‌‌‌كنند.

اما براي اثبات عدالت ايشان همين كافي است كه سرسخت‌ترين مخالفان ايشان يعني يهوديان براي حل اختلافات خود به محضر عدالت‌مدار ايشان مراجعه مي‌كردند و در پايان با رضايت از داوري ايشان بازمي‌گشتند.

حضرت علي در مورد شجاعت رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم مي‌فرمايد: وقتي جنگ شدت مي‌گرفت و آتش آن گرم مي‌شد ما به رسول اكرم دلگرم بوديم و به ايشان پناه مي‌برديم؛ ايشان از همة ما به دشمن نزديكتر بود.(3) در معركه‌هاي احد و حنين شجاعت رسول اكرم كاملاً بر همگان روشن شد، هنگامي كه دليران ميدان جنگ را خالي گذاشتند آن‌حضرت پا برجا ماند گويي كه هيچ مشكلي پيش نيامده و در همان حال مي‌فرمود: «أنا النبي لا كذب أنا ابن عبدالمطلب».

عطوفت و مهرباني نبي رحمت تنها به همدردي با يتيمان، ضعيفان و بردگان خلاصه نمي‌شد، و حمايت‌هاي ايشان تنها شامل دختران نگون‌بخت نبود، بلكه تمام عالميان را در بر مي‌گرفت؛ خداوند چه زيبا ايشان را «رحمة للعالمين» خوانده است. جابر بن عبدالله مي‌گويد: آن‌حضرت در مورد حسن رفتار با بردگان بسيار توصيه مي‌فرمود، چنانكه فرمودند: اينها برادران و خواهران شما هستند كه تحت شرايطي زيردست شما قرار گرفته‌اند، از آنچه خود مي‌خوريد و مي‌پوشيد به آنها نيز بدهيد و بندگان خدا را شكنجه نكنيد.(4)

ايشان در مورد حسن رفتار با حيوانات فرمودند: با آنها احسان كنيد و هرگز پشت جانوران را كرسي و صندلي قرار ندهيد. آن‌حضرت از داغ كردن حيوانات و از اينكه آنها را به جان هم بياندازند به شدت نهي مي‌كردند. ابن‌مسعود مي‌فرمايد: در سفري جوجه‌هاي گنجشكي را برداشته و آن را آزرديم، آن‌حضرت ما را به خاطر اين كار مؤاخذه كردند.

علي بن ابي‌طالب در توصيف خاتم‌النبين مي‌فرمايد: رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم همراه خنده‌رو و خوش‌خلق و نرم‌خو بود. هيچگاه در اماكن عمومي صدايش را بلند نمي‌كرد. عيب كسي را آشكار نمي‌ساخت. هرگز بدي را با بدي پاسخ نمي‌داد. هيچ گاه با دست مباركش كسي را مورد ضرب و شتم قرار نداد. من نديدم آن‌حضرت ظلمي روا بدارد و يا از كسي انتقام بگيرد. وقتي در گزينش ميان دو چيز اختيار داده مي‌شد آسانترين آنها را انتخاب مي‌كرد. در خانه مانند عموم مردم بود، كارش را با دست خود انجام مي‌داد. زبان مباركش را جز بحق نمي‌گشود. مردم را به خود نزديك، و اگر كسي دور بود از حالش استفسار مي‌كرد. نيكويي را تقدير و تاييد، و زشتي را تقبيح مي‌كرد. اساس كارش بر اعتدال و ميانه‌روي بود. كساني كه به او نزديك بودند بهترين مردم به شمار مي‌‌آمدند و بهترين مردم نزد ايشان خيرخواه‌ترين آنها بود. در مجلس جاي ثابتي نداشت بلكه هر جا جا بود در ميان مردم مي‌نشست بگونه‌اي كه تازه وارد او را نمي‌شناخت. در مجالس رعايت حال همه را مي‌كرد و هيچ كس را بر ديگري ترجيح نمي‌داد. مجالس ايشان سراپا حكمت، بردباري، حيا و عفت بود. صداها بيش از ضرورت در حضور ايشان بلند نمي‌شد.

آري آنچه در اين چند سطر ذكر شد، در كنار ويژگيهاي بي‌شمار ديگري كه از ذكر آن عاجز مانديم، گوشه‌هايي از شخصيت اخلاقي نبي‌اكرم را نمايان مي‌سازد. البته ويژگي رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم تنها اين نيست كه از نظر شخصيتي داراي چنين صفات عالي و مكارم اخلاقي‌اي هستند، بلكه ويژگي ممتاز ايشان آن است كه ايشان پيام‌آور مكارم اخلاقي و رسول صفات رحماني هستند. رسالت ايشان آن است كه امتي متخلق به مكارم اخلاقي و متصف به صفات انبيا تربيت كنند. چنانكه در نتيجة اين رسالت عظيم امتي شايسته و خيرخواه براي جهانيان كه به تصريح قرآن براي جهان بشريت حامل پيام و رسالت است متولد گشت: «كنتم خير أمة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله»؛ شما (اي پيروان محمد) بهترين امتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شده‌ايد (مادام كه) امر به معروف و نهي از منكر مي‌نماييد و به خدا ايمان داريد.

شك نمي‌توان كرد كه شايستگي اين امت به دليل انتساب به همان منبع عظيم فيض الهي و پيروي از رحمة‌للعالمين است، و درست به همين علت است كه در قرآن مجيد در كنار ذكر پيامبر از گروهي ياد مي‌شود كه با پيروي از مقتداي خويش و استفادة مستقيم از آن‌حضرت، از حسنات و بركات اين رسالت بهره‌مند شده‌اند، آنجا كه مي‌فرمايد: «محمد رسول الله و الذين معه أشداء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركعاً سجداً يبتغون فضلاً من الله و رضواناً»؛ محمد فرستادة خدا است، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند. ايشان همواره فضل خداي را مي‌جويند و رضاي او را مي‌طلبند.

 

طبيعي است كساني كه به اين محور عظيم و اسوة حسنه نزديك‌ترند، بهره‌مندترند، و آنانكه بر آن ثابت ماندند، ماندگارترند، و آنانكه در اين راه از ديگران سبقت جستند رضايت پروردگارشان را پاداش گرفتند: «السابقون الأولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم بإحسان». 

محمد امین ریگی بازدید : 34 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

صفت عظيم در آية شريفة فوق ضمن دلالت به معني عام و وسيع اخلاق و عدم خلاصه آن در برخي رفتارهاي ظاهري دلالت مهم ديگري نيز دارد و آن اينكه اين اخلاق عظيم از مصدري عظيم صادر شده و نمي‌تواند حاصل تربيت بشري و يا حاصل تمدن و فرهنگ شهر و محيط باشد. بدون ترديد رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم از هيچ استادي تعليم نگرفته و از هيچ فرهنگ و تمدني متاثر نشده‌اند، بلكه مكارم و فضايل اخلاقي ايشان حاصل عنايت و تربيت مستقيم الله عزّوجلّ بوده است.

راز يتيم بودن و به مكتب نرفتن آن‌حضرت نيز در همين است كه در شكل‌گيري شخصيت ايشان هيچ انساني حتي پدر و معلم نقش نداشته باشند و تمام واسطه‌ها ميان او و خالقش از ميان برداشته شوند.

دليل ديگر اين ادعا حادثة شگفت‌انگيز شق الصدر و تطهير قلب مبارك ايشان است؛ براستي حقيقت و فلسفه اين حادثه حيرت‌انگيز چيست؟ آيا مي‌توان آنرا حادثه‌اي معمولي پنداشت؟ و يا معجزه‌اي براي اثبات نبوت ايشان؟ بدون شك هيچ كدام، زيرا اولاً ممكن نيست چنان امر عظيمي بيهوده انجام شده باشد و از طرفي ايشان هنوز مبعوث نشده بودند كه بحث معجزه مطرح باشد. پس حادثه فوق نمي‌تواند چيزي جز همان «صبغة الله» و تربيت اخلاقي و روحاني الهي باشد كه مقدمه‌اي براي پذيرش اخلاق عظيم و رسالت الهي است. آن‌حضرت صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم خود چه زيبا فرمودند: «أدّبني ربي فأحسن تأديبي»؛ پروردگارم مرا به بهترين نحو تربيت كرد. آثار اين تربيت عظيم و مظاهر اين خلق كريم از همان دوران طفوليت در رفتار و گفتار كريمانة ايشان متجلي بود، همان چيزي كه ايشان را محبوب قلوب مردم و صادق ‌الامين شهر مكه كرد.

آري رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم در ميان مردم مكه اينگونه مشهور بود؛ جواني كه به صلة رحم عنايت ويژه دارد، بار سنگين ضعيفان را به دوش مي‌كشد، مهمانان را گرامي مي‌دارد، در كارهاي عام‌المنفعه مساعدت و مشاركت دارد، به روزي اندك قانع است و از دسترنج خويش ارتزاق مي‌كند. او به اعتراف آشنايانش با اخلاق‌ترين، صادق‌ترين، امانت‌دارترين و با حياترين جوان مكه بود. رضايت از اخلاق و رفتار او تا حدي بود كه در مسئلة مهم و حساس قرار دادن حجرالأسود در محل آن، كه مي‌رفت تا به يك نزاع بزرگ تبديل شود، همه به قضاوت او رضايت دادند و يكصدا گفتند: «هذا أمين رضينا هذا محمد!». و حتي پس از بعثت آن‌حضرت و پديد آمدن دشمني‌ها و گرم شدن بازار تهمت‌ها و افتراها باز هيچكدام از دشمنانش او را به عدم صداقت، بداخلاقي و بي‌حيايي متهم نساختند بلكه با اذعان به صفات بلندش كه در ايشان مشهود بود تنها به گفتن اينكه او بيمار، مسحور و جن‌زده شده اكتفا كردند، در حاليكه به شدت حريص بودند تا در حيات مباركش نقطه‌ضعفي بيابند و از آن عليه دعوت توحيدي ا‌‌يشان استدلال كنند.

واقعاً اگر رفتارهاي كريمانه و مظاهر والاي اخلاقي نبي اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم از طرق موثق و ترديدناپذيري به ما نرسيده بود شايد براي عده‌اي از مردم حتي باور آن مشكل مي‌نمود، اما خوشبختانه اين گونه روايات از طريق موثق و صحيح روايت شده و از نظر تعداد راويان به حد شهرت و تواتر رسيده است.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 23 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

آفتاب پر فروغي از حرا تا سر كشيد/ پرتوافشان گشت و خود بر ساحل احمر كشيد

 

در اين مقال سخن از سيرت و مكارم اخلاقي سيد ولد آدم و اشرف انسانها محمد مصطفي صلي الله عليه و سلم است. سيرتي كه توسط شاگردان مكتبش لحظه لحظة آن با دقت و وسواس ثبت شده و با گفتن و نوشتن و عمل كردن در طول قرنها از نسلي به نسل بعد منتقل شده و منبع هدايت و راه يافتن ميليون‌ها انسان شده است؛ گمگشتگان را راه‌يافته و راهزنان را رهبر كرده است، و از پديده‌هاي شگفت‌انگيز و از ويژگيهاي تمدن جهان‌شمول اسلام است. دقت، تلاش و زحماتي كه توسط سيرت‌نگاران مسلمان در جمع‌آوري و حفظ و حراست از ميراث نبوي انجام شده، در تاريخ اديان و تمدن‌ها پديده‌اي بي‌نظير است. اهميت دادن دانشمندان اسلامي به سيرة رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم، آن را تبديل به يكي از شاخه‌هاي مهم علوم اسلامي كرده كه موجب شور و نشاط و فعاليت زيادي در مراكز علمي جهان شده است.

اگر بخواهيم مقايسه‌اي انجام دهيم ميان آنچه مسلمين در مورد سيرت پيامبر اسلام انجام داده‌اند و آنچه ديگران در مورد پيامبران پيشين كرده‌اند نتيجه بسيار قابل توجه و شگفت‌انگيز خواهد بود. مثلاً اگر حيات سيدنا مسيح عليه‌السلام را بررسي كنيم متوجه مي‌شويم با وجود اينكه غرب مسيحي از نظر علمي پيشرفتهاي زيادي داشته و با اكتشافات و اختراعات سعي در شناخت ناشناخته‌هاي عالم هستي دارد و با اهميتي كه حضرت مسيح براي‌شان دارد و محبت بيش از حدي كه نسبت به او ابراز مي‌كنند و او را فرزند خدا و بلكه خود خدا مي‌دانند، با اين حال از سرگذشت و ابعاد زندگي ايشان مطالب زيادي در اختيار ندارند. حتي در مورد دوران پيامبري ايشان كه سيره‌نگاران قديم ادعا مي‌كردند سه سال آن را به طور كامل مي‌توانند در اختيار جهانيان قرار دهند، سيره‌نويسان معاصر اعتراف دارند كه از تمام دوران حيات مسيح فقط 50 روز آن در انجيل موجود است و از بقية آن اطلاع دقيقي در دست نيست؛ هر چند همين مقدار نيز همراه با غلو و افراط و تفريط و با اسنادي ضعيف منتقل شده است. اما زندگي پربار و پر بركت پيامبر اسلام به طور كامل توسط شاگردان مكتبش حفظ و ثبت و ضبط شده و از ولادت تا وفات ايشان يك روز آن هم مبهم باقي نمانده است. تمام ابعاد زندگي ايشان از جزئي‌ترين مسائل فردي و خانوادگي تا مسائل مهم عبادي، اجتماعي و سياسي همه و همه ثبت و ضبط شده است. صفات آن‌حضرت، كمالات و شمايل آن‌حضرت، گفتار و كردار و برخوردشان با دوستان و دشمنان، عملكردشان در غم‌ها و شادي‌ها، گشايشها و سختي‌ها و خلاصه تمام حيات آن‌حضرت همراه با ابعاد و جزئياتش ثبت گرديده است و در طول قرنهاي متمادي با عمل و آب ديدگان پيروان راستين‌‌ ايشان آبياري شده است.

ويژگي ديگري كه در نقل سيرة نبوي وجود دارد همان حساسيت و تلاش سيره‌‌‌‌‌نگاران براي جلوگيري از مبالغه‌گويي و جمع شدن رطب و يابس در آن است چيزي كه در ميان پيروان شخصيت‌هاي بزرگ بالاخص در ميان بوداييان و مسيحيان بسيار رايج و معمولي بوده است، و اين نيز با راهنمايي خود آن‌حضرت صورت گرفت كه فرمودند: در مورد من غلو نكنيد آنگونه كه نصارا در وصف عيسي ابن مريم غلو كردند؛ من بندة خدا و پيامبر او هستم.

اين مساعي جميله كه با همت محدثين و سيره‌نگاران سامان يافت، در دوره‌هاي بعد به وسيلة شعرا و ادبا بگونه‌اي پرورده شد كه بديع‌ترين آثار ادبي در وصف آن مرشد كامل خلق گرديد، و داعيان و رهروان مكتبش با زبان و قلم خويش پاكترين و اعجاب‌انگيزترين عواطف و احساسات  بشري و مراتب قدرشناسي را نسبت به محسن و مراد خويش به نمايش گذاشتند.

اما با اين حال اين امت هنوز در اين باره احساس نياز مي‌كند و همچنان خود را مديون رسول خويش مي‌داند.

البته پرداختن به سيرة نبوي تنها براي اداي دين نسبت به آن ذات مقدس نيست بلكه از آنجايي كه ايشان اسوه و الگوي مومنين‌اند و اتباع از ايشان و متصف شدن به صفات آن‌حضرت از فرايض و مسئوليت‌‌هاي هر فرد مسلمان است، شناخت اوصاف و ويژگيهاي اخلاقي ايشان به عنوان مصدري از مصادر شرعي اسلام نيز امري تعبدي و احتسابي است، حساسيت در نقل سيره عملي آنحضرت صلي‌الله‌ عليه‌ وسلم و پالايش آن از روايات ناموثق و ضعيف به خاطر تعبدي بودن آن است: «و لكم في رسول الله أسوة حسنة».

 

بدون شك بخش بسيار مهم سيرة آن‌حضرت مربوط به اخلاق است، زيرا اين دين دين اخلاق است و فلسفة بعثت آن‌حضرت نيز اتمام مكارم اخلاقي است. البته در تعريف اخلاق پيامبر اشتباه بزرگي روي داده است و آن اينكه تنها برخي اعمال و رفتار را مظهر اخلاق ايشان قرار داده‌اند در حاليكه اخلاق معني عام و وسيعي دارد كه در هر شعبه‌اي از شعبه‌هاي زندگي و در حركت و سكوني اعم از عبادات و فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي تاثير‌گذار و نمايان است. خداوند در قرآن از اخلاق كريمة پيامبر اسلام با صفت عظيم در جمله‌اي كوتاه اما رسا سخن گفته است: «انك لعلي خلق عظيم». 

محمد امین ریگی بازدید : 24 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

در مقالهدرد دلي با دوست داران سنتمن از افرادي ياد کردم که احاديث صحيح يا همان سنت رسول الله صلي الله و عليه و آلهوسلم به آنها جهت مي دهد، بر خلاف کساني که ابا افکار و انديشه هاي خود که برگرفتهاز هواي نفسشان مي باشد، مي خواهند که به سنت و شريعت اسلامي جهت دهند و آنرا تفسيرکنند. اما شايد در اينجا سؤالي پيش بيايد که چگونه تو به افکار و عقايدي که معمولابا استفاده از عقل و منطق و با استناد از متون دين استنباط شده اند نام هواي نفس رااطلاق کرده اي ؟

در ابتدا لازم مي بينيم براي جواب به اين سؤال و ارتباط بينافکار و عقايد اشتباه و منحرف با هواي نفس ، مقدمه اي را بيان کنم:

افکار ،عقايد و نگرشهايي که انسانها درطول زندگي آنرا کسب مي کنند و به عنوان مرجع درمواجهه با حوادث و فراز و نشيبهاي زندگي از آن استفاده مي کنند را اگر به صورت کليمورد بررسي قرار دهيم اولا: برگرفته از افکار اطرافيان و دوما: تجربياتي است که شخصآنرا در طول زندگي از محيط به دست مي آورد و معمولا نقش اين تجربيات بسيار مهمتر ازافکاري است که انسان از اطرافيان خود گرفته ، زيرا او درستي و نادرستي اين افکار رانيز با تجربيات خود مي سنجد.

حال اگر بخواهيم بحث تجربه را باز تر کنيم، ميبينيم که تجربه انسان رابطه تنگاتنگي با علايق و استعدادهاي او دارد و اگرچه اينرابطه صد در صد نيست اما درصد بزرگي از آنرا در برمي گيرد. به عنوان مثال شخصي کهبه کسب و کار و تجارت علاقه دارد ، قسمت بزرگي از تجربيات او در اين زمينه مي باشدو برعکس کسي که به علم يا سياست علاقه مند است معظم تجربياتش در زمينه علم يا سياسترقم مي خورد. پس نتيجه ميگيريم که تمايلات نفساني اشخاص در کسب تجارب و استفاده ازتجارب به عنوان نتيجه گيريهاي شخص و افکار و عقايد او نقش بسزايي دارد. و از اينبحث يک نتيجه گيري ديگري هم مي توان کرد و آن اينکههر چه تمايلات شخص سالمتر وکنترل شده تر باشد نتايجي که به دست مي آورد بهتر و صحيح تر ميباشد.

محمد امین ریگی بازدید : 23 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

از رسول الله صلي الله عليه و سلم روايت شده كه پدرش در آتش مي باشد.

در حديث شماره 203 مسلم اينگونه آمده:

عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَجُلا قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَيْنَ أَبِي؟ قَالَ: فِي النَّارِ. فَلَمَّا قَفَّى دَعَاهُ ، فَقَالَ: إِنَّ أَبِي وَأَبَاكَ فِي النَّار

(از انس رضي الله عنه روايت نموده كه مردي از رسول الله صلي الله عليه و سلم پرسيد: اي رسول خدا پدرم كجا هستند؟ فرمود: در آتش. مرد سؤال كننده از سؤال خود پشيمان شد. رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود: پدر من و پدر تو در آتش هستند).

 نووي - رحمه الله- در شرح حديث مي فرمايد: كسي كه در حالت كفر بميرد اهل آتش مي باشد و خويشاوندي مقربين به خداوند نفعي به او نمي رساند. و اين مؤاخذه بعد از ابلاغ دعوت است زيرا آنها بر دين ابراهيم و ساير انبياء صلوات الله تعالي و سلامه عليهم دعوت شده بودند.

مسلم در حديث شماره 976 مي گويد:

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي أَنْ أَسْتَغْفِرَ لأُمِّي فَلَمْ يَأْذَنْ لِي، وَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِي

 

(از ابوهريره رضي الله عنه  نقل شده كه گفت: رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمودند: از پروردگارم اجازه خواستم كه به براي مادرم طلب استغفار و بخشش كنم. به من اجازه نداد. از او اجازه خواستم كه به نزد قبرش بروم؟ به من اجازه داد).

محمد امین ریگی بازدید : 24 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

از جمله مهرورزیهای پیغمبر (صلی الله علیه وسلم) این است که ایشان نسبت به تمامی کودکان (مسلمان و غیر مسلمان، دختر و پسر، کوچک و بزرگ، تندرست و بیمار و خویشان و بیگانه ) مهربانی می‌کرد و به آنها عشق می‌ورزید و آنها را دوست می‌داشت، زیرا دوران کودکی در برنامه‌های پیغمبر صلی الله علیه وسلم مقام و منزلتی مخصوص به خود داشت و ایشان آنها را همانند یک قشر حساس جامعه‌ی بشری به حساب می‌آورد؛ لذا اگر به تعامل ایشان در رابطه با کودکان غیرمسلمان نگاهی گذرا بیفکنیم می‌فهمیم که آن بزرگوار یک سری برنامه‌های زیبا را برای آنها طرح ریزی نموده که شایان بزرگداشت و احترام و قدرشناسی می‌باشد.
اینک نکاتی پیرامون حقوق کودک نامسلمان از دیدگاه پیغمبر صلی الله علیه وسلم:
1محافظت از حقوق کودکانی که هنوز به دنیا نیامده‌اند:
بعد از اینکه اهل طائف به آن بزرگوار حمله کردند و کودکان و اوباش و اراذل را به جان او تحریک نمودند و پیغمبر را مورد اذیت و آزار خویش قرار دادند، فرشته‌ای خدمت ایشان می‌آید و عرض می‌کند: اگر دوست دارید آن دو کوهی که طائف میان آنها قرار دارد به هم پیوند می‌دهد و طائف را برای ابد نیست و نابود می‌کند، ولی پیغمبری که عشق و محبت، تمام وجود او را در بر گرفته چنین می‌فرماید: «امید دارم از نسل آنها فرزندانی به دنیا بیایند که خدا را بشناسند و او را موحدانه پرستش کنند» و این نهایت مهربانی ایشان است که به دشمنان خویش عشق و علاقه را نمایش می‌دهد به این امید که شاید از نسل آنها فرزندانی موحد به دنیا بیایند.

محمد امین ریگی بازدید : 54 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

امّ مَعبَد خُزاعي، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- را که در مسير مهاجرت از مکه به مدينه از کنار خيمة او گذشتند، براي شوهرش چنين توصيف مي‌کند:
زيبايي‌اش چشمگير بود، سيمايش نوراني و چهره‌اش درخشنده؛ و مردي خوش‌اخلاق و نيک‌سيرت بود. اندامش را بزرگي شکم يا بزرگي سر معيوب نگردانيده بود. کوچکي سر نيز اندامش را نامتناسب نساخته بود. خوش‌اندام و خوشروي بود. چشماني سياه و مژگاني بلند داشت. صدايي گرم و گردني افراشته داشت. چشماني گيرا و سورمه کشيده، ابرواني مانند کمان داشت که در عين حال به هم پيوسته بودند. گيسوانش سياه فام بود. وقتي سکوت مي‌کرد، وقارش دو چندان مي‌شد؛ و چون لب به سخن باز مي‌کرد آراستگي و مهابتش افزون مي‌گرديد. از دور، زيباترين و خوش‌سيماترين مردم به نظر مي‌آمد؛ و از نزديک، نيکوترين و شيرين‌ترين مردم جلوه مي‌کرد. گفتارش شيرين و دلچسب بود. به اندازه سخن مي‌گفت؛ نه کم و نه زياد، و چنان بود که گويي گفتارش رشته هاي مرواريد و گوهر بودند که سرازير مي‌شدند. ميانه بالا بود. نه کوتاهي قدش اندام او را از چشم‌نوازي باز مي‌داشت، و نه بلندي قامتش قد و بالاي او را از دل‌انگيزي مي‌انداخت. شاخه‌اي سبز و پرطراوت بود که درميان هر دو شاخة ديگري که قرار مي‌گرفت، از هر سه متناسب‌تر، و از هر سه نيکومنظرتر بود. همراهاني داشت که پيرامونش حلقه زده بودند؛ هرگاه سخني مي‌گفت، به سخنش گوش جان مي‌سپردند، و هرگاه فرماني صادر ميکرد، از جان و دل فرمانش را مي‌بردند. همه گوش به فرمان، و همگان پيوسته طالب ديدارش بودند، و همواره پيرامونش گرد مي‌آمدند. هيچگاه چهره درهم نمي‌کشيد، و هرگز کسي را تحقير نمي‌کرد و کوچک نمي‌شمرد [1].

محمد امین ریگی بازدید : 33 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم منتي بزرگ از جانب خداوند بر انسانها بود، كه بر اثر تلاش و خدمت ايشان تاريكي‌هاي جهل و ظلمت از آسمان دنيا زدوده شد، نسيم صلح و امنيت وزيدن گرفت، درختان خوشبختي و سعادت شكوفه داد و امواج سهمگين كفر و شرك فرو نشست.‌
پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم اسوه‌اي ايده‌ال براي زندگي‌اي سراسر خوشبختي است كه با رهنمودهاي ايشان انسان‌ها از دره‌ها و پرتگاه‌هاي هلاكت و بدبختي به شاهراه سعادت جاويد رهنمون مي‌شوند و از آسيب امواج خروشان بي‌ديني در امان مي‌مانند.
همه خواهان سعادت‌اند، ولي همه در پي رسيدن به آن نيستند؛ سال‌ها و قرن‌ها بود كه تصور غربيان از پيامبر اسلام صلي الله عليه وسلم، بتي به نام ماهوم بود كه مسلمانان آن را مي‌پرستند و در مقابلش كرنش و سجده مي‌كنند، غافل از اينكه نمي‌توان پارة آفتاب را به گل نهفت؛ اينك شناخت خاورشناسان و ساكنان مغرب زمين از اسلام و پيامبر فزوني يافته است و هر ساله دهها و شايد صدها كتاب در اروپا و امريكا در اين زمينه منتشر مي‌شود كه تنها نام بردن از آنها نيازمند كتاب مستقلي است. اگر چه براي بيان عظمت و جايگاه والاي نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و سلم نيازي به تأييد خاورشناسان و انديشمندان غربي نيست، چرا كه خداي سبحان ايشان را با بهترين صفات ستوده و احمد و محمود نام نهاده است و همواره شيفتگان و سوختگان آتش عشقش در وصف حضرتش كتابها نوشته و شعرها سروده‌اند؛ به قول شيخ عبدالرحمان جامي: او فصيح عالم و من لال او/ كي توانم كرد وصف حال او/ انبياء در وصف او حيران شدند/ سرّشناسان نيز سرگردان شدند.
در اينجا صرفاً از باب «الفضل ما شهدت به الأعداء» و يا «خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران/ گفته آيد در حديث ديگران» به نقل بعضي از اين اعترافات و گفتارها مي‌پردازيم.

 


محمد امین ریگی بازدید : 23 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

آیا تا به حال به شما توهین شده است؟

آیا تا به حال مورد آزار و ستم واقع شده اید؟

اگر چنین اتفاقی برایتان افتاده است به من بگویید كه چه احساسی در مورد شخصی كه به شما ستم وتوهین كرده دارید؟

به من بگویید اگر قادر به انتقام گیری باشید چه كاری انجام می دهید؟

تا شما به پاسخ سوال فكر كنید، داستانی را برای شما تعریف می كنم. 1400 سال پیش مردی عرب شروعبه دعوت كردن مردم به پرستش خداوند، آفریدگار جهان كرد. او از طرف خداوند آمده بود تا كافران را بهیكتا پرستی دعوت كند اما این كار واقعا مشكل بود.

حضرت محمد، درود خداوند بر او باد، با تمامی انواع سختی ها و آزار و اذیت حتی از طرف فامیلش مواجهبود.

عموی او، ابولهب و همسرش ام جمیله در راس این افراد قرار داشتند. آن ها در راس اهانت به پیغمبر وتحریك مردم در عدم راستگویی پیغمبر بودند. حتی ام جمیله عادت به پرتاب كردن خار و خاشاك به طرفاو داشت.

كافران قبیله قریش عادت به پرتاب كردن آشغال به صورت مباركشان در حال عبادت داشتند. دخترشفاطمه اغلب صورت پیغمبر را پاك می كرد.

آن ها اقدام به شكنجه كردن پیروان ضعیف او كردند و از هر روش ممكنی استفاده می كردند. آن ها بنیهاشم و بنی عبد المطلب را در محاصره قرار دادند و آن ها را از هر لحاظی تحریم كردند.

 

پیامبر و پیروانش نزدیك بود از گرسنگی تلف شوند.

محمد امین ریگی بازدید : 32 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

سنت خداوند در مورد كساني كه رسولش صلي الله و عليه و سلم را بيازارند چنين است كه اگر در اين دنيا به دست مسلمانان به جزاي خود نرسند ،‌ خداوند خود از آنها انتقام خواهد گرفت و به تنهايي آنها را به سزاي اعمالشان خواهد رساند.

حوادث سيرت نبوي و بعد از عهد نبوت كه بر اين قضيه دلالت مي كند ،‌بسيارند.
و خداوند متعال مي فرمايد: { فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ } (الحجر: 95)
«پس آشكارا بيان كن آنچه را كه بدان فرمان داده مي شوي و به مشركان اعتنا مكن. ما تو را در برابر استهزاء كنندگان بسنده ايم.»
داستان سبب نزول اين آيه و هلاكت تك تك مسخره كنندگان مشهور است و اهل سيرت و تفسير آنرا ذكر نموده اند .آنها تعدادي از رؤساي قريش از جمله: وليد بن مغيرة ، عاص بن وائل و أسودان ابن المطلب و ابن يغوث و حارث بن قيس بوده اند .
و هنگامي كه رسول الله صلي الله و عليه و سلم به كسري و قيصر نامه نوشت و هر دو اسلام نياوردند . قيصر به نامه رسول الله صلي الله عليه و سلم و سفيرش احترام گذاشت و پادشاهيش محفوظ ماند.
شيخ الاسلام ابن تيمية در كتاب «الصارم» مي گويد: حكومت تا به امروز در خاندانش باقي است. و پيوسته حكومت در بعضي از سرزمينهايشان به ارث مي رسد.
ولي كسري نامه رسول الله صلي الله و عليه و سلم را پاره كرد و او را به مسخره گرفت در نتيجه خداوند پس از اندكي او را كشت و پادشاهيش را پاره پاره نمود و و حكومت كسري نابود گرديد

محمد امین ریگی بازدید : 31 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

در آيت بيست و ششم، بخش چهاردهم انجيل يوحنا آمده است:
يعني: (ولي وقتي خداي پدر، “تسلي بخش” را به جاي من فرستاد، منظورم همان روح مقدس است، اوهمه چيز را به شما تعليم خواهد داد؛ و در ضمن هرچه من به شما گفته ام، به ياد تانخواهد آورد).در اينجا شايد خواننده مسيحي استدلال نمايد كه هدف از Holy Spiritوياروح القدس همان فرشته معروف مي باشد ولي اگر به آيت چهارم بخش اول انجيل يوحنامراجعه نمائيم در مي يابيم كه Spiritو يا روح در انجيل به معني پيغمبر هم استعمالشده است.و مسئله ديگر اينكه روح القدس قبل از ولادت عيساي مسيح آمده است.آيتهاييازدهم، پانزدهم و شصت و هفتم بخش اول انجيل لوقا بيانگر ادعاي ما است.
در آيتهفتم بخش شانزدهم انجيل يوحنا آمده است:
يعني: ولي در حقيقت رفتن من به نفعشماست، چون اگر نروم، آن تسلي بخش كه روح پاك خدا است، نزد شما نخواهد آمد.ولي اگربروم من او را نزد شما خواهم فرستاد.
نكته اي را كه در اينجا قابل تذكر مي دانماينست كه انجيل هاي انگليسي لفظ يوناني (باراكليتوس)
را (COUNSELOR) و (COMFORTER) ترجمه نموده اند.حال بياييد
ببينيم كه (باراكليتوس) چه معنايي راافاده مي كند.كلمه يوناني (باراكليتوس) در اصل خود (بيركليتوس) بود كه بمرور زمان ودر اثر اشتباهاتي كه هنگام نسخ نمودن آثار خطي صورت مي گيرد آنرا به (باركليتوس) تبديل نمودند.لفظ نخستين، اصلي و درست اين متن (بيركليتوس) مي باشد و (بيركليتوس) در زبان يوناني بمعني (محمد) آمده است.

محمد امین ریگی بازدید : 27 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

در اين شب و روزي كه از يكسو پيامبر بزرگ اسلام آماج حمله رسانههاي گروهي غرب قرار گرفته و از سوي ديگر ادياني كه جامه غربي بدان پوشانده اند تلاشدارد تا پرچم خود را با پشتوانه نيرومند مالي و سياسي بر قله اديان و اعتقادات شرقكوبيده و سرزمين باورهاي آنها را تسخير نمايد، در شرايطي اين چنين لازم است تارابطه ميان اديان سه گانه را بر جسته ساخته، پل گفت و شنود و ديالوگي ميان اديانايجاد نموده و انسانها را بهم نزديكتر ساخت.
سخن از پيامبر اسلام در آئينه توراتو انجيل مي تواند يكي از محور هاي مهم اين گفتمان باشد كه ما به بهانه ميلاد فرخندهنبوي، اين بحث را آغاز مي نمائيم
ما در اين سه مقاله اي كه خواهيم نوشت، نخستكوشش مي كنيم تا سيماي پيامبر را در آئينه تورات مشاهده نموده، سپس مي آئيم تاببينيم كه انجيل ها در اين باب چه مي گويند و مقاله اخير خويش را به انجيل برناباتخصيص خواهيم داد كه از محمد رسول الله به بسيار صراحت ياد نموده است.
اسلاميگانه آئيني است كه خود را وارث شرعي و برحق همه رسالت هـاي آسمـــاني مي داند. ايمان به بيشتر از يكصد و بيست و چهار هزار پيامبري كه از آدم پيامبران گرفته تاخاتم آنها در زمانه هاي مختلف و از بستر نژاد هاي گوناگون و جوامع متفاوت سربرآورده اند، ركن اصلي ايمان اسلامي بحساب مي آيد.از ديدگاه قرآن، دعوت همهپيامبران الهي اسلام خوانده مي شود كه ريشه ها و ساقه هاي آن ژرفاي تاريخ و پهنايجغرافيا را فرا گرفته است.
تداوم و تكامل، دو اصلي اند كه تمامي اين رسالتها رابهم پيوند مي دهند.پيامبران پيشين راه را براي پيامبران بعدي هموار نموده و پسينيانبر دعوت گذشتگان مهر تأييد مي گذاشتند.آخرين حلقه اين سلسله و واپسين خشت اينعمارت، وخشوري است كه از فراز كوه فاران بر بشريت فرياد زد و در سايه كعبه ايستاد وجهانيان را بسوي ايمان به همه انبيا دعوت نمود.

محمد امین ریگی بازدید : 35 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

محبت رسول الله - صلي اللهعليه و سلم اصل بزرگي از اصول دين مي باشد، بلكه ايمان بنده بر وجود اين محبتمتوقف شده است. مسلمان در شمار مؤمنان نجات يافته نمي آيد تا اينكه رسول الله - صليالله عليه و سلم را از خود، فرزندان، پدر و مادرش و تمام مردم بيشتر دوست نداشتهباشد. الله عزوجل مي فرمايد:«قُلْ إِنْ كَانَ آَبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْوَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَاوَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْمِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَاللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»[1] «بگو اگرپدران و پسران و برداران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گرد آورده ايد و تجارتيكه از كسادش بيمناكيد و سراهايي را كه خوش مي داريد نزد شما از خدا و پيامبرش وجهاد در راه وي دوست داشتني تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را آورد. وخداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي كند.» و در صحيحين از انس -رضي الله عنه- روايتاست كه رسول الله - صلي الله عليه و سلم فرمودند:«لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّىأَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»[2] (هيچ يك از شما داراي ايمان كاملي نيست مگر مرا از فرزند، پدر و مادرش و تمام مردمبيشتر دوست داشته باشد.) و اين محبت عمل قلب مي باشد و جز با آثار و نشانه هايش كهبر جوارج انسان و رفتار و افعالش آشكار نمي گردد. پس محبت، ظواهر و نشانه هايي داردكه محبت شخص صادق را از شخص مدعي تمييز مي دهد. پيروي و متابعت شخصي كه دراراي محبتصحيحي نسبت به پيامبر دارد از شخصي كه رفتار منحرفي در تعبير اين محبت دارد تمييزداده مي شود.

محمد امین ریگی بازدید : 43 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

برای ابلاغ کلمه زیبای «لا اله الا الله» مبعوث شدی؛ عرب‎ها را به سوی آن دعوت نمودی، اما آنان انکار کردند. به نبرد و مبارزه بر علیه آنان دستور دادی تا مادامیکه این جمله را به زبان بیاورند. آنان را میان پذیرفتن این کلمه و یا مواجه شدن با شمشیر مختار نمودی؛ اما آنها رویارویی با شمشیر را برگزیدند. مرگ برایشان گواراتر از به زبان آوردن این کلمه بود. این کلمه برایشان بسیار دشوار بود، زیرا آنها مفهوم و مقصود آن را می‎دانستند.


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 72
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 89
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 90
  • بازدید ماه : 98
  • بازدید سال : 919
  • بازدید کلی : 10,308
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت