loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 31 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

در آيت بيست و ششم، بخش چهاردهم انجيل يوحنا آمده است:
يعني: (ولي وقتي خداي پدر، “تسلي بخش” را به جاي من فرستاد، منظورم همان روح مقدس است، اوهمه چيز را به شما تعليم خواهد داد؛ و در ضمن هرچه من به شما گفته ام، به ياد تانخواهد آورد).در اينجا شايد خواننده مسيحي استدلال نمايد كه هدف از Holy Spiritوياروح القدس همان فرشته معروف مي باشد ولي اگر به آيت چهارم بخش اول انجيل يوحنامراجعه نمائيم در مي يابيم كه Spiritو يا روح در انجيل به معني پيغمبر هم استعمالشده است.و مسئله ديگر اينكه روح القدس قبل از ولادت عيساي مسيح آمده است.آيتهاييازدهم، پانزدهم و شصت و هفتم بخش اول انجيل لوقا بيانگر ادعاي ما است.
در آيتهفتم بخش شانزدهم انجيل يوحنا آمده است:
يعني: ولي در حقيقت رفتن من به نفعشماست، چون اگر نروم، آن تسلي بخش كه روح پاك خدا است، نزد شما نخواهد آمد.ولي اگربروم من او را نزد شما خواهم فرستاد.
نكته اي را كه در اينجا قابل تذكر مي دانماينست كه انجيل هاي انگليسي لفظ يوناني (باراكليتوس)
را (COUNSELOR) و (COMFORTER) ترجمه نموده اند.حال بياييد
ببينيم كه (باراكليتوس) چه معنايي راافاده مي كند.كلمه يوناني (باراكليتوس) در اصل خود (بيركليتوس) بود كه بمرور زمان ودر اثر اشتباهاتي كه هنگام نسخ نمودن آثار خطي صورت مي گيرد آنرا به (باركليتوس) تبديل نمودند.لفظ نخستين، اصلي و درست اين متن (بيركليتوس) مي باشد و (بيركليتوس) در زبان يوناني بمعني (محمد) آمده است.

در آيتهاي 12و13و14بخش شانزدهم انجيليوحنا آمده است:
يعني: (بسيار چيز هاي ديگر دارم كه بگويم، ولي افسوس كه حال نميتوانيد بفهميد.ولي وقتي روح پاك خدا كه سرچشمه همه راستي ها است بيايد، تمام حقيقترا به شما آشكار خواهد ساخت.زيرا نه از جانب خود، بلكه هرچه شنيده است همان راخواهد گفت.او از آينده نيز شما را با خبر خواهد ساخت.
او جلال و بزرگي مرا بهشما نشان خواهد داد و با اين كار باعث عزت و احترام من خواهد شد). اين متن به چندنكته كليدي اشاره دارد:
1-
او پس از رفتن مسيح مي آيد
2-
سر چشمه همه راستيها است و جهان را به حقيقت رهبري مي كند
3-
كتاب او عاري از سخن بشر است
4-
مسايل آينده را پيش بيني مي نمايد
5-
حضرت مسيح را به بزرگي ياد نموده و او رااز همه تهمتها برئ مي داند.
حال بياييد ببينيم كه اين پنج پيشگويي در مورد چهكسي صدق مي نمايد.
او پس از رفتن مسيح مي آيد: تاريخ، شهادت مي دهد كه پيامبراسلام يگانه پيامبر الهي است كه پس از عيساي مسيح و درست در سال 571 ميلادي به دنياآمده است.
سرچشمه همه راستي ها است: او قبل از آنكه مبعوث شود بنام صادق و امينشهرت داشته و تاريخ بشر كدام دروغي را چه قبل از پيامبري و چه بعد از آن بنامش ثبتنكرده است.
كتاب او عاري از سخن بشر است: قرآن خود در آيت سوم و چهارم سوره نجمدر اين باره مي فرمايد: ( او از هواي نفس خود حرفي بر زبان نمي آورد، آنچه مي گويدچيزي جز وحي نيست كه بر او نازل مي شود).از آينده شما را با خبر خواهد ساخت: امااينكه از آينده حرف مي زند، اين هم در مورد پيامبر اسلام صدق مي نمايد.من در اينجاتنها از يك پيشگويي پيامبر (ص) ياد مي كنم.در اين روز ها كه سخن از جنگ بر سر نفت؛اين ماده مخلوط با خاك كه آنرا طلاي سياه نيز نامند در حوزه نهر فرات (عراق) بر سرزبانها است بياييد ببينيم كه پيشگويي پيامبر اسلام در مورد آن، چگونه بودهاست.
كتابهاي حديث ازقبيل بخاري، مسلم، سنن ترمذي، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه ومسند احمد كه از تدوين آنها تقريبا يك هزار و دو صد سال مي گذرد حديثي را روايتنموده اند كه سيماي كنوني حوادث عراق را بازباني سمبوليك به نمايش مي گذارد.متنعربي اين حديث كه آنرا مسلم روايت نموده است اين طور مي باشد: “سَمِعْت رَسُولاللَّه صَلَّي اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُول “ يُوشِك أَنْ يَحْسِر الْفُرَاتعَنْ جَبَل مِنْ ذَهَب فَإِذَا سَمِعَ بِهِ النَّاس سَارُوا إِلَيْهِ, فَيَقُولمَنْ عِنْدَهُ لَئِنْ تَرَكْنَا النَّاس يَأْخُذُونَ مِنْهُ لَيَذْهَبَنَّ بِهِكُلّه, قَالَ فَيَقْتَتِلُونَ عَلَيْهِ فَيُقْتَل مِنْ كُلّ مِائَه تِسْعَهوَتِسْعُونَ”.و في روايه أحمد: “فَيَقْتَتِلَ عَلَيْهِ النَّاسُ حَتَّي يُقْتَلَمِنْ كُلِّ عَشَرَه تِسْعَه”.
يعني: ( من از پيامبر خدا شنيدم كه مي گفت: نزديكاست كه فرات كوهي از طلا را آشكار سازد كه مردم با شنيدن خبر آن بسويش روآرند.
كساني كه در نزديكي آن زندگي مي كنند مي گويند كه اگر ديگران را بگذاريمهمه آنرا با خود خواهند برد، او گفت:
بر سر آن مي جنگند، پس از هر صد انسان نودونه نفر آنها كشته مي شوند. ( و بر اساس روايت احمد بن حنبل:) مــردم بــر ســر آنمي جنگند تا آنكه از هر ده انسان نه نفر آنها به قتل رسند).شايد خواننده اي بپرسدكه پيامبر چرا از عراق نام نبرده كه از فرات ياد نموده است.در پاسخ بايد گفت كهعراق اسم جديدي است و در آن زماني كه اين حديث گفته مي شد در آن زمان عراق كنونيجزء امپراطوري فارس بود.و از طرف ديگر اين معمول است كه گاهي منطقه اي را بنام كوهيو يا نهري مي شناسند و آن كوه و يا نهر براي آن منطقه (عَـلـَم) مي شود.
اعتراضديگر اين خواهد بود كه چرا پيامبر نفط (نفت) نگفت كه طلا گفته است.در پاسخ بايد گفتكه امروز همه نفت را بنام طلاي سياه مي شناسند.من براي اثبات ادعاي خود تنها از يكبرنامه تلويزيوني و از يك كتاب نام مي برم.كانال تلويزني
(THE HISTORY CHANNEL)
كه در امريكا شهرت بزرگي دارد
برنامه اي را بنام (Empires of Industry: Black Gold: The Story of Oil)
يعني: (امپراطوري صنعت: طلاي سياه، حكايت نفت) براي مدتپنجاه دقيقه در (DVD) ها ثبت نموده و همين اكنون به قيمت $15.03 به فروش ميرساند.اما كتابي كه به عنوان شاهد مي خواهم از آن نام ببرم كتاب
(Black Gold Stranglehold: The Myth of Scarcity and the Politics of Oil)
است كه
توسط (Jerome R.Corsi) نگاشته شده و از طرف (Cumberland House
Publishing)
در 356صفحه چاپ شده است.
اعتراض سوم شايد اين باشد كه چرا از (كوه طلا) نام برده شدهاست.من امروز قبل از آنكه اين مقاله را بنويسم، به دوستي تلفون كردم كه در استخراجنفت دكتورا دارد.از او پرسيدم كه آيا درست است كه ذخيره هاي نفتي در زير خاك به شكلكوه قرار گرفته اند، او گفت: بلي اين كاملا حرف درستي است.
اعتراض چهارم شايدپيرامون نسبت كشته شدگان باشد.
حديثي كه از طريق مسلم روايت شده تعداد كشتهشدگان بر سر آن گنج را نود و نه فيصد خوانده و در روايت احمد و ابن ماجه اين نسبتنود فيصد گفته شده است.
اينحا بايد گفت كه اختلاف فيصدي كشته گان، بر كثرت آنهادلالت مي كند نه بر نسبت دقيق شان، همانطوري كه در زبان عربي و در متون قرآنيشواهدي براي اثبات اين قاعده وجود دارد.
سخن جالب اينكه امام النووي شارح صحيحمسلم قرنها قبل گفته است كه اين گنج طلا مخلوط با خاك مي باشد.و از همه شگفتانگيزتر اينكه امام بخاري اين حديث را در كتاب (فتنه ها) و در فصل (بيرون شدن آتش) آورده است.
از اينكه لحظه اي خارج مسير اصلي بحث رفتيم از خواننده عزيز پوزش ميطلبيم و اين تنها بخاطر آن بود كه خواستيم خصوصيت چهارم پيامبري را بشگافيم كه بنابر متن انجيل پس از عيسي عليه السلام آمده و از آينده خبر مي دهد.
اما خصوصيتاخير آن روح پاكي كه انجيل از آن حرف زده است اينست كه حضرت مسيح را به بزرگي يادمي كند.محمد فرزند عبدالله پيامبري بود كه حضرت مسيح را به بزرگي ياد نموده و او رااز همه تهمتها برئ مي دانست.قرآن كريم در آيت چهل و پنجم سوره آل عمران، از عيسيعليه السلام اين چنين سخن مي راند: ( آنگاه كه گفتند فرشتگان اي مريم هر آئينه خدابشارت مي دهد ترا به فيضي از جانب خود كه نام او مسيح؛ عيسي پسر مريم است، با آبرودر دنيا و آخرت و از نزديكان پرورگار). آنچه گفته آمديم مجملي از يك مبحث مفصل استكه خدا كند روزي بيشتر بر سر آن كار شود.
انجيل برنابا: روايتي كه ناخوانده ماند
اسم او يوسف و لقبش برنابا و يا برناباس بوده كه نامي بزرگ در فرهنگ مسيحيبشمار مي رود.برنابا بمعني فرزند نصيحت و تسليت آمده است.او يكي از اركان اصلي دعوتمسيحيت نخستين بشمار رفته و مورد احترام همه مسيحيان دنيا است.برنابا يكي از يارانحضرت مسيح مي باشد.مرقس و يا (MARK) كه صاحب انجيل معروف مرقس بوده و همه مسيحيانجهان به كتابش اعتقاد دارند، برادر زاده برنابا مي باشد.در انجيل و خصوصا در كتاب (اعمال رسولان) از برنابا ذكر فراواني رفته است.در آيت دهم، فصل چهارم رساله پولسرسول به كولسيان آمده است:” و مرقس عمو زاده برنابا كه در باره او حكم يافته ايدهرگاه نزد شما آمد او را بپذيريد”(10).در آيت 36، باب چهارم كتاب اعمال رسولان،آمده است: “ و يوسف كه رسولان او را برنابا يعني ابن البوعظ لقب دادند مردي از سبطلاوي و از طايفه قبرسي، زميني را كه داشت فروخته قيمت آنرا آورد و پيش قدمها رسولانگذارد”(11).در آيتهاي اول و دوم باب سيزدهمكتاب اعمال رسولان آمده است: “ و دركليسائي كه در انتياک بود انبياء و معلم چند بودند.برنابا و ....چون ايشان در عبادتخدا و روزه مشغول بودند، روح القدس گفت برنابا و سولس را براي من جدا سازيد از بهرآن عمل كه ايشان را براي آن خوانده ام” (12).پس از آنكه مسيحيت و امپراتوري روم يكيدر ديگري مدغم شده و بر همديگر تأثير متقابل گذاشتند، پيروان برنابا نتوانستندبصورت سازمان يافته عمل كنند.پس از آن كوشش فراواني از سوي گروه هاي ديگر مسيحيصورت گرفت، تا آنها را پراگنده ساخته و كليسا ها و كتابهاي شان را نابودسازند.
انجيل برنابا تا سال 325 ميلادي در كليساهاي اسكندريه مورد پذيرش بود وقرائت مي شد.در سال 325 (شوراي نيسن) انعقاد يافت و فرمان داد كه همه انجيل هايي كهبزبان عبري اند بايد نابود شوند.
در آن زمان فرماني صادر شد و جزاي كساني را كهدر خانه هاي شان اين انجيل ها پيدا مي شد، كشتن اعلام نمود.از لابلاي اسناد ووثايقي كه در دست است مي توان پيش بيني نمود كه انجيل برنابا در قرن اول و دوممسيحي مورد استفاده عمومي بوده است.ايرانيوس (130-200) در نامه اي كه در دفاع ازيكتا پرستي و در مخالفت با (پال رسول) كه انديشه بت پرستانه روم و فلسفه افلاطونيرا وارد مسيحيت نموده بود، نگاشت، براي تأييد افكار خويش از انجيل برنابا نقلقولهايي نموده است.
پاپ در سال 383 ميلادي نسخه اي از انجيل برنابا را دركتابخانه شخصي خويش گذاشت كه تا قرنهاي متمادي در آنجا ماند.
با آنكه برنابامورد احترام همه مسيحيان جهان است ولي انجيلي كه از او به يادگار مانده است، مورداختلاف مسيحيان كنوني مي باشد.نخستين نسخه يافت شده اين انجيل به زبان ايتالياييبود كه در سال 1709 توسط كريمر، مشاور پادشاه پروس كشف شد.اين انجيل بالآخره در سال 1737 همراه با كتابخانه آن مشاور به دربار پادشاهي ويانا انتقال يافت.اين قديميترين نسخه انجيل برنابا مي باشد كه تا همين اكنون در ويانا محفوظ مانده و اساسترجمه هاي مختلفي قرار گرفته است.
در اوايل قرن هژدهم ميلادي نسخه اسپانوي اينانجيل پيدا شد كه قصه جالبي داشت.مي گويند كه راهبي بنام فرامينو نامه هايي ازايريانوس را يافته بود كه انجيل برنابا را اساس قرار داده و بر (پال رسول) خردهگرفته بود.غريزه حب استطلاع فرامينو را وادار مي سازد تا در جستجوي اين انجيلبيفتد.سالها مي گذرد و قضا بر اين مي رود كه فرامينو يكي از مقربان درگاه (پاپ سكتسپنجم) (1585-90) شود.او روزي در دفتر پاپ بود كه چشمش به انجيل برنابا افتاد. فرامينو سپس انجيل مذكور را ميان لباسهاي خويش پنهان نموده و با خود بيرونكشيد.امروز با آنكه انجيل برنابا در كليسا يافت نمي شود ولي آنرا مي توان در موزيمها، آرشيف ها و كتابخانه هاي مشهور دنيا يافت.نويسنده اين سطور ترجمه انگليسي اينانجيل را كه (THE GOSPEL OF BARNABAS) نام دارد، از كتابخانه دانشگاه بركلي بدستآوردم.
نسخه انگليسي اين انجيل كه نود و نه سال قبل از طرف دانشگاه آكسفورد بهچاپ رسيده بود، امروز در موزيم بريتانيا و كتابخانه كانگرس هم ديده مي شود.
دراين مقاله به بخشهايي از انجيل برنابا اشاره خواهيم نمود تا ببينيم كه اين انجيل درمورد پيامبر اسلام چه مي گويد.
انجيل برنابا در فصل سي و ششم خود مي گويد: يعني: (بجز رسول الله ديگر همه پيامبران آمدند، زيرا خداوند مي خواهد تا من، راه را برايشهموار سازم).
در فصل چهل و سوم آن آمده است:
يعني: (براي تان مي گويم كهپيامبران ديگر نشانه رحمت خدا تنها براي يك ملت بوده اند و از همين لحاظ پيام شاناز مرزهاي مردمي كه بسوي آنها فرستاده شده بودند، تجاوز نمي كرد.اما وقتي كه رسولالله مي آيد خداوند برايش چيزي را مي دهد كه حيثيت مهر دستش را دارد.پس او براي آنملتهايي كه عقايد او را مي پذيرند رهايي و رحمت را به ارمغان مي آورد.او برايمقابله با ستم پيشگان با قوت عمل مي كند و پرستش بتها را از ميان بر مي دارد تاشيطان را نفرين كند).
در فصل سي و نهم اين انجيل آمده است:
يعني: (زماني كهآدم بر سر پاهاي خويش ايستاد؛ مشاهده نمود كه در هوا نوشته اي چون آفتاب مي درخشدكه مي گويد: لا اله الا الله محمد رسول الله).باز در همين فصل آمده است كه: (آدم دربرابر خدا تضرع نموده گفت: خداوندا!
اين سخنان را بر ناخنهاي انگشتانمبنويس.خداوند بر انگشتان شصت او اين نوشته را گذاشت.در شصت دست راست او نگاشته شدكه (لااله الا الله) ودر ناخن شصت دست چپ او نوشته شد (محمد رسول الله).سپس انساننخست اين كلمات را با مهرباني پدرانه اي بوسيده و بر چشمان خويش ماليده و گفت: (مبارك باد روزي كه او به دنيا مي آيد).
در فصل چهل و يكم آن حكايت بر آمدن آدماز جنت چنين بيان شده است:
يعني: (خداوند خود را از نظر پنهان داشت و فرشتهميكائيل آنها را از بهشت بيرون راند.هنگامي كه آدم بر مي گشت متوجه شد كه در بالايدروازه (دروازه بهشت) نوشته شده است كه: لااله الا الله محمد رسول الله).
در فصلچهل و چهارم انجيل برنابا، حضرت مسيح اينطور مي گويد:
يعني: ( چقدر خجسته استزماني كه او به اين دنيا مي آيد.سخنم را بپذيريد كه من بسان ديگر پيامبران او راديدم و در برابرش عرض احترام نمودم.خداوند از روح خويش براي آنها نبوت بخشيدهاست.
وقتي كه من او را مشاهده كردم روح من سرشار از تسليت شده و گفتم: اي محمدخداوند يارت باد و خداوند مرا شايسته آن بداند تا بند كفشهايت را باز نمايم).درپايان اين بحث يك نكته را قابل تذكر مي دانم و آن اينكه روزي با گروهي از دعوتگرانمسيحي با استناد به (كتاب مقدس) صحبت مي كردم.يكي از ايشان گفت: شما كه به اين كتابعقيده نداريد پس چرا بر مبناي آن استدلال مي نمائيد؟ برايش گفتم كه حرف شما كاملادرست است ولي بخاطر آنكه قناعت شما را حاصل كرده باشم مجبور هستم تا از چيزي دليلآورم كه شما بدان اعتقاد داريد.آنكه اصلا به وجود خدايي اعتقاد ندارد نمي توان آياتقرآن را برايش دليل آورد و همين طور كساني كه معتقد به نبوت پيامبر آخر الزماننيستند بايد در جهت اثبات ادعاي خويش از ادله و براهيني استفاده نمود كه در كتابهاي (مقدس) از آن ذكر بعمل آمده است.
يك نكته ديگر را مي خواهم بيفزايم و آن اينكهتورات و انجيل و انجيل برنابا با آنكه تحريف شده اند، ولي اين را نمي توان انكارنمود كه جرقه هايي از حقيقت تا هنوز در لابلاي صفحات آنها چشمك مي زند، ولي مابعنوان مسلمان تنها آن بخشي را مي توانيم تأييد نمائيم كه با متون مقدس ما سازگاريدارد.
آنچه ياد آور شديم صورت بسيار فشرده بحث مفصلي است كه تقديم خواننده عزيزگرديد.اميدواريم تا در آينده فرصت تحقيق بيشتري در اين زمينه مهيا شود.


 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 68
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 89
  • بازدید ماه : 252
  • بازدید سال : 1,073
  • بازدید کلی : 10,462
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت