loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 27 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

در اين شب و روزي كه از يكسو پيامبر بزرگ اسلام آماج حمله رسانههاي گروهي غرب قرار گرفته و از سوي ديگر ادياني كه جامه غربي بدان پوشانده اند تلاشدارد تا پرچم خود را با پشتوانه نيرومند مالي و سياسي بر قله اديان و اعتقادات شرقكوبيده و سرزمين باورهاي آنها را تسخير نمايد، در شرايطي اين چنين لازم است تارابطه ميان اديان سه گانه را بر جسته ساخته، پل گفت و شنود و ديالوگي ميان اديانايجاد نموده و انسانها را بهم نزديكتر ساخت.
سخن از پيامبر اسلام در آئينه توراتو انجيل مي تواند يكي از محور هاي مهم اين گفتمان باشد كه ما به بهانه ميلاد فرخندهنبوي، اين بحث را آغاز مي نمائيم
ما در اين سه مقاله اي كه خواهيم نوشت، نخستكوشش مي كنيم تا سيماي پيامبر را در آئينه تورات مشاهده نموده، سپس مي آئيم تاببينيم كه انجيل ها در اين باب چه مي گويند و مقاله اخير خويش را به انجيل برناباتخصيص خواهيم داد كه از محمد رسول الله به بسيار صراحت ياد نموده است.
اسلاميگانه آئيني است كه خود را وارث شرعي و برحق همه رسالت هـاي آسمـــاني مي داند. ايمان به بيشتر از يكصد و بيست و چهار هزار پيامبري كه از آدم پيامبران گرفته تاخاتم آنها در زمانه هاي مختلف و از بستر نژاد هاي گوناگون و جوامع متفاوت سربرآورده اند، ركن اصلي ايمان اسلامي بحساب مي آيد.از ديدگاه قرآن، دعوت همهپيامبران الهي اسلام خوانده مي شود كه ريشه ها و ساقه هاي آن ژرفاي تاريخ و پهنايجغرافيا را فرا گرفته است.
تداوم و تكامل، دو اصلي اند كه تمامي اين رسالتها رابهم پيوند مي دهند.پيامبران پيشين راه را براي پيامبران بعدي هموار نموده و پسينيانبر دعوت گذشتگان مهر تأييد مي گذاشتند.آخرين حلقه اين سلسله و واپسين خشت اينعمارت، وخشوري است كه از فراز كوه فاران بر بشريت فرياد زد و در سايه كعبه ايستاد وجهانيان را بسوي ايمان به همه انبيا دعوت نمود.

از دير زماني رسم بر اين شده كهپيروان اديان قبلي اديان بعدي را برسميت نشناسند، طوري كه يهودي ها معتقد به انجيلنيستند در حالي كه مسيحي ها تورات را مي پذيرند و باز يهود و نصاري هردو در حالي كهقرآن را نمي پذيرند ولي مسلمانها به پيامبران و كتابهاي نخستين و دست نخورده آنهااعتقاد دارند.اسلام صورت تكامل يافته و حلقه اخير اديان آسماني بوده كه همه را بهمپيوند مي دهد.
آنچه را گفته آمديم، از مسلمات ديني مسلمانان بحساب مي آيد كه همهبر آنند. قرآن كريم خود در آيه ششم سوره (الصف) مي فرمايد: “عيسي پسر مريم گفت: ايبني اسراييل! من فرستاده خدا در ميان شما هستم، و توراتي را كه پيش از من آمده است،تصديق مي نمايم، و به پيغمبري كه بعد از من مي آيد و نام او محمد است مژده ميدهم”.حال اين پرسش مطرح مي شود كه آيا تورات و انجيل كنوني همين باور را تأييد مينمايند و يا اينكه تفاوتي در ميان است؟
بازتاب سيماي پيامبر اسلام را در آئينهاين كتابها چگونه مي يابيم؟
در تورات از زبان موسي عليه السلام نقل شده كه قبلاز رحلت خويش گفته است:
كه: پرورگار از سينا آمد و در ساعر بر آنها طلوع نمود واز فراز كوه فاران درخشيدن گرفت.او با ده هزار انسان دينمدار از استقامت جنوب و ازسراشيبي كوه خودش وارد شد (كتاب تثنيه 2:33).
هنگام بررسي اين متن لازم است تابر سر چند نكته توقف نمائيم.
در اينجا تورات از سه موقعيت جغرافيايي سينا، ساعرو فاران حرف مي زند.سينا در شمال كشور مصر موقعيت دارد كه تا هنوز به همان نامشناخته مي شود و اين همان موقعيت تاريخي اي است كه موسي عليه السلام در آنجا مبعوثبه رسالت شد.ساعر نام سسله كوه هايي است كه از جنوب و غرب بحر ميت شروع و تا بيتاللحم (مكان ولادت عيسي عليه السلام) امتداد مي يابد (Dictionary of the Bible, John L.McKenzie, S.J., p.783) (2).اما فاران سلسله كوه هايي است كه در مكه مكرمهقرار گرفته و در ادبيات ما خيلي از آن نام برده شده است.
"
سينااست که فاران استيارب چه مقام است اين
هر ذره خـاک من چشمي است تماشا بين"
در تورات (سفرتكوين 21: 19-21) آمده است: فاران همان مكاني است كه ابراهيم عليه السلام همسر خويشهاجر و فرزندش اسماعيل را در آنجا گذاشته بود.
قرآن كريم هم در آيت 37 سورهابراهيم اين مسئله را تصديق مي نمايد.جايي كه ابراهيم عليه السلام همسرش هاجر وفرزندش اسماعيل را گذاشته بود، مكه بود.پاراگراف (Genesis 21:19-22)و(Genesis 17:20) و (Deuteronomy 33:
2)
و (Genesis 21:17-21) در كتاب مقدس، اشارات صريحيبه اين مسئله دارد.
قرآن كريم باز در مورد همين سه موقعيت تاريخي ومهم اديان سهگانه در سوره (التين) مي فرمايد:”
سوگند به انجير و به زيتون و سوگند به كوهسينا و سوگند به اين شهر داراي امنيت (مكه)”.نكته جالب ديگر در اين متن همان عدد دههزار زاهد (SAINT) است كه پس از ذكر فاران از آمدن آنها ياد شده است.اين شخصي كه دههزار قديس كه بمعني چيزي بالاتر از انسان پرهيزگار است، او را همراهي مينمايند چهكسي بوده است؟ حضرت مسيح است و يا حضرت موسي؟ تعداد همراهان مخلص موسي عليه السلامبر اساس آيت 155 سوره اعراف قرآنكريم و برمبناي آيت 24 سفر خروج تورات هفتاد نفربوده وتعداد همراهان مخلص عيسي عليه السلام بر مبناي آيت 10 انجيل متي دوازدهنفربوده اند؛ اما تعداد كساني كه در فتح مكه شركت جسته و پا به پاي پيامبر اسلاموارد مكه شدند، مراجع معتبر سيرت و تاريخ و حديث تعداد شان را ده هزار نفر ميخواند.
امام بخاري در كتاب مغازي و امام مسلم در كتاب صيام خويش تعداد صحابه ايرا كه هنگام ورود به مكه پيامبر را همراهي مي نمودند، ده هزار نفر خواندهاند.
نكته ديگري كه در اين متن تورات براي ما مهم است همان تعاقب زماني ظهوررسالتهاي سماوي در بستر اماكن سه گانه اي است كه تورات از آنها ياد نمودهاست.خداوند از سينا آمد و در ساعر طلوع نمود و در فاران درخشيدن گرفت.در اينجا نخستاز (سينا) ياد مي شود، باز از (ساعر) و در اخير از (فاران).مسئله جالب ديگري كه دراين پيشگويي ديده مي شود همانا استقامت ورود به اين شهر است.كتابهاي سيرت روايتميكنند كه در آنروز خالد بن وليد اولين فرماندهي بود كه از استقامت جنوب مكه ودقيقتر بگوئيم از راه (الليط) كه در سمت جنوب آن شهر است مقاومت مشركان قريش راشكستانده و وارد مكه شد.اما نكته اخير اينكه در اين متن، كوه به انساني كه وارد شهرمي شود نسبت داده مي شود (كوه خودش) كه اشاره به زادگاه دارد.اگر تورات حوادث بعديرا با زبان رمز و سمبول القا مي كند همانطوري كه دانشمندان عهد قديم معتقد اند؛ پسچه كسي مي تواند زبان سمبوليكي فصيحتر و رمزي گويا تر از اين در سراتاسر تورات برايما نشان دهد؟
نكته جالب ديگري كه در تورات ديده مي شود ذكر صريح و واضح اسم محمدعليه السلام است.در پاراگراف شانزدهم فصل پنجم ترانه ترانه ها، عبارتي ذكر گرديدهكه نطق عبري آن به حروف فارسي اين طور است: “حكو ممتكيم فكلو محمديم زيه دودي فزيهريعي”.يعني: (سخنش از شيرين ترين سخنها است، او محمد بزرگ است، او دوست محبوب وصادق من است اي دختران اورشليم).لفظ (يم) كه در تورات پسوند لفظ (محمد) قرار گرفتهدر زبان عبري براي تعظيم بكار برده مي شود.در توراتهايي كه همين اكنون در اسرائيلچاپ و تدريس مي شود همين عبارت بهمين شكل خوانده مي شود.
اما ببينيم كه اينعبارت را در نسخه انگليسي تورات چطور ترجمه نموده اند:
در فرهنگ واژه هاي توراتهم محمد ذكر گرديده ولي مشكل در اين است كه گاهي مي شود كه آفتاب حقيقت را با انگشتتعصب پنهان نمود.دانشمندان يهود استدلال مي نمايند كه محمد در اينجا صفت است نهاسم.به اين مفهوم كه محمد بمعني (انسان ستوده شده) آمده است.غافل از اينكه بخشبزرگي از نامها در همه فرهنگها و در تمامي جوامع بشري داراي معاني نيز مي باشند.اسم (محمد) در پهلوي آنكه در زبان عربي بمعني (ستوده شده) آمده است، ولي نام شخص هم ميباشد.آيا همين مسيح (JESUS) در زبان عبري بمعني (ناجي) نيست؟
در پاراگراف هژدهمفصل هژدهم كتاب تثنيه مطلبي آمده كه متن دقيق انگليسي آن اينطور است:
يعني: (منبراي آنها پيامبري را كه به تو شباهت دارد از ميان برادران شان بر خواهم انگيخت.منسخن خود را در دهانش مي گذارم و او هر چه را من امر مي دهم براي شان خبر خواهدداد).
با مطالعه اين وعده الهي به موسي عليه السلام اين پرسش در ذهن خواننده،سر بلند مي كند كه اين كدام پيامبر است كه به موسي عليه السلام شباهت ميرساند.مسيحي ها اصرار دارند كه اين خبر از آمدن عيساي مسيح بشارت مي دهد.حال سوالديگر پيدا مي شود كه كدام خصوصيات عيسي و موسي را بهم شبيه ساخته است؟ موسي پيامبرقدرت بود و عيسي پيام آور مدارا.عيسي مجرد زيست و موسي ازدواج نمود.عيسي را پيروانشفرزند خدا مي خوانند ولي موسي از چنين امتيازي برخوردار نيست.موسي بصورت نتيجهطبيعي رابطه زنا-زناشويي دو انسان بود ولي عيسي بدون پدر بدنيا آمده است.موسيازدواج نمود و فرزند بدنيا آورد ولي عيسي چنين نكرد.موسي شريعت جديدي براي بنياسرائيل آورد ولي عيسي خود مي گفت كه من آمده ام تا بر شريعت قبلي بيفزايم نه آنكهاز آن بكاهم.موسي پيامبري مسلح و پيروز بود ولي عيسي در منتهاي مظلوميت با اينخاكدان وداع نمود.با مطالعه زندگي آن دو پيمبر اولوالعزم در مي يابيم كه يگانه چيزيكه آنها را بهم پيوند مي دهد بني اسرائيل بودن آنها است و بس، امري كه از پيامبروعده داده شده بر مبناي متني كه از آن ياد كرديم منتفي شده است.شواهد و دلايلفراواني وجود دارد كه موسي و محمد عليهما السلام را همسان جلوه مي دهد.همه نكاتي كهموسي و عيسي را متفاوت مي سازد همين نكات موسي و محمد را كاملا شبيه ميسازد.
حال بيائيد ببينيم كه مصادر مربوط به انجيل خود چه ميگويند.در فرهنگ لغاتانجيل كه بنام
(Collins Gem Dictionary of the Bible)
شهرت يافته كه نويسنده آن (James L. Dow) مي باشد، در مورد موسي عليه السلام مي گويد:
يعني: يگانه مرديرا كه در تاريخ مي توان شبيه به او (موسي) يافت محمد است.
در دايره المعارفاديان(The Encyclopedia of Religion) در زير
عنوان (Moses in Islam) آمده است:
يعني: در زندگاني محمد چيز هاي زيادي را مي يابيم كه ياد عقيده و سنت موسي رازنده مي سازد.
اما يگانه تفاوت مهمي كه ميان موسي و محمد عليهما السلام ملاحظهمي شود اينست كه عيسي از بستر بني اسرائيل سر بر افرشته بود و محمد از ميانعربها.
تورات مي گويد كه خداوند از ميان (برادران آنها) پيامبري خواهدفرستاد.اگر هدف تورات عيسي عليه السلام مي بود پس بايد اينطور مي گفت: “از ميان خودشان” زيرا عيسي عليه السلام از قوم بني اسرائيل بوده و در اينجا روي سخن توراتمتوجه بني اسرائيل است.آنچه اديان آسماني سه گانه دنيا بدان اعتقاد دارند اين استكه ابراهيم عليه السلام داراي دو فرزند بود: اسماعيل و اسحاق.
طوري كه نسبعربها به اسماعيل مي رسد و نسب يهود به اسحاق منتهي مي شود.اسحاق و اسماعيل برادرانهم بوده و فرزندان آنها نيز به تعبير مجازي برادر خطاب مي شوند.سفر تكوين در فصلبيست و پنجم پاراگراف هفدهم اين تعبير مجازي را تأييد نموده است.
باز متن توراتمي گويد كه من سخن خود را در دهان او مي گذارم.برمبناي روايات فراواني كه در اسلاموجود دارد، هنگامي كه فرشته وحي براي نخستين بار نزد پيامبر آمد، گفت: بخوان.پيامبرگفت: من خواننده نيستم.فرشته گفت: “بخوان بنام پروردگارت...” و به اين شكل سخن خدادر دهان پيامبر گذاشته شد.
اين بحث را رشته اي است طولاني و ما در اينجا بهمينقدر اكتفا نموده و تلاش خواهيم نمود تا در شماره آينده ذكر پيامبر اسلام را درانجيل ها مطالعه نمائيم.
سيماي پيامبر اسلام درآئينه انجيل: امروز ده ها انجيلدر ميان مسيحي هاي جهان رايج است.معروف ترين انجيل هايي كه در سه قرن نخست ميلاديظهور نمودند قرار ذيل اند: انجيل مرقس، انجيل متي، انجيل لوقا، انجيل يوحنا، انجيلتوما، انجيل بولس، انجيل بطرس، انجيل فيليبس، انجيل مصري ها، انجيل عبراني ها،انجيل مريم، انجيل برناباس، انجيل كودكي يعقوب، انجيل مخلص، انجيل يعقوب، انجيلزادگاه مريم، انجيل نيقوديمس، انجيل بارثلمو، انجيل پروردگار، انجيل كمال، انجيلسري مرقس، انجيل يهودا، انجيل حقيقت، انجيل لوسيانوس، انجيل حواء، انجيل يوسف نجاروغيره.


دايره المعارف استندرد جهاني كتاب مقدس (International Standard Bible Encyclopedia) مي گويد كه در پايان قرن اول ميلادي هر كليسا انجيل خاص خودش راداشته و اناجيل ديگر را برسميت نمي شناخت.اين مسئله تا پايان قرن چهارم ميلادي دواميافت تا آنكه كليساي قسطنطنيه به استثناي چهار انجيل ديگر همه انجيل ها را تحريمنمود.
شگفت اينكه در حالي كه اين انجيل ها به عيسي عليه السلام نسبت داده ميشوند؛ ولي نويسندگان آن كســان ديگري انــد كـه در مورد خود آنهــا و تاريخ نگارشانجيل هاي شان اختلافات فراواني در ميان مسيحي ها وجود دارد.
برخي از انجيل هايچهار گانه پس از يك قرن از رحلت عيسي عليه السلام نگاشته شده اند و جالب اينكه دراين انجيل ها از سلسه راويان، حرفي در ميان نيست.
معروفترين اين انجيل ها همانچهار انجيلي اند كه در ابتدا از آنها نام برديم.مسيحي ها معتقد اند كه انجيل متي راشخصي بنام متي MATTHEW)) كه از فرستادگان عيسي عليه السلام بوده بزبان عبرينوشتهاست كه نسخه اصلي آن مفقود گرديده و معتبرترين نسخه اي كه از آن بجا مانده ترجمهيوناني آن است.انجيل مرقس را شخصي بنام مرقس (MARK)كه از شاگردان پال (PAUL) وخواهر زاده برناباس (BARNABAS) بود، تحرير نموده است.انجيل لوقا را طبيبي بنام لوقا (LUKE) نگاشته، و انجيل يوحنا را يكي از نمايندگان حضرت مسيح بنام يوحنا (JOHN) فرزند زبدي نگاشته است.

 


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 63
  • بازدید ماه : 226
  • بازدید سال : 1,047
  • بازدید کلی : 10,436
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت