loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 29 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

بر جوان مسلمان لازم است کهخداوند را ناظر ومراقب تمام اعمال نيک وبد خود بداند, به دليل اين حديث پيامبر خداصلی الله عليه وسلم که فرموده اند: (أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُفَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ)" احسان آن است که خداوند را چنانعبادت وپرستش نمايی, گويی که او را می بينی, واگر تو نمی توانی او را بينی؛ حتما اوتو را می بيند". وخداوند خود در اين باره می فرمايد: هيچ گفتگو يی محرمانه وسرگوشی(ميان) سه تن نيست مگر اين که او تعالی چهار مين آنهاست ونه ميان پنچ تن مگر اين کهاو ششمين آنهاست ونه کمتر از اين ونه بيشتر مگر اين که هر کجا باشند او با آنهاست" بديهی است وقتی جوان مسلمان بداند که در هر حالت خداوند با اوست, او را می بيندومراقبتش می نمايد, گفتگو های محرمانه واسرار او را می داند وبه خيانت چشمها ورازهای نهفته در سينه ها علم وآگاهی دارد, بدون شک از بسياری محرمات خود را باز میدارد, بلکه بسان فرشته ای می گردد که با پاکی وصفای روحانيش راه می رود.آری! روشناست که حضور در مجالس علم وذکر, مداومت بر نمازهای فرض ونفل, مواظبت بر تلاوت قرآنکريم, قيام شبانه( تهجد) در ساعاتی که مردم در خوابند, استمرار بر روزه های نافلهومستحب, شنيدن داستانهای ياران پيامبر گرامی, شرح حال صالحين, انتخاب دوستانشايسته, پيوند با جماعت مؤمن ونيکو کار, ياد مرگ ومنظره های پس از مرگ, يادبرانگيخته شدن وايستادن به پيشگاه پروردگار وحساب دادن ... از مواردی است که جانبترس وخشيت از خدا واحساس حضور ومراقبت او را در جوان تقويت می نمايد واز عظمتپروردگار او را آگاهی می بخشد وبه جلال وکبريايی او منقاد وتسليمش می دارد. اينکهچند نمونۀ بزرگ وباشکو از احساس حضور و مراقبت الهی در آشکار ونهان را برای شماجوانان عزيز, تقديم می داريم, اميد است برای شما سر مشق پيروی والگوی اقتدا قرارگيرند.

نمونۀ اول: حضرت يوسف عليه السلام در اوج طراوت وتازگی جوانی قرار داردودر عين حال از نيروی کامل مردی, وکمال جوانی نيز بر خورد دار است. در چنينموقعيتی, با نويی دارای مقام وجمال او را به کام جويی از خود فرا می خواند در حالیکه همۀ دروازه ها بسته وراههای ... ميسر وآماده است. چنانکه قرآن کريم حکايت میکند, بشنويد آنجا که فرموده است: (وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْنَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لك..)[ سوره يوسف:23]زنی که یوسفدر خانه اش بود, آرام آرام نيرنگ آغازيد وبه گول زدن او پرداخت, ودرها را بست وگفت: بيا جلو ودست بکار شو, با تو هستم ". حال موقف او در برابر اين فريبندگی وفتنه ایکه برق خيره کننده اش چشم ها را می ربايد چيست؟ آيا بايد او زمام را از کف بدهد وبهناموس کسی که او را مورد اطمنان خود قرار داده خيانت کند؟!! نه هرگز, او ( در قبالاين فرا خوانی فريبنده) جز اين را نگفت: (قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّيأَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ)[ سورة يوسف:23] " پناه برخدا, هر آيينه او آقای من است, به من جای نيکو داده است, حقيقت اين است که ستمگرانرستگار نمی شوند". زن عزيز با انواع کيد ومکر اعم از تشويقها وتهديد هايی که دراختيار داشت, تلاش کرد تا ستون صلابت واستحکام" یوسف جوان" را ذوب نموده واو را ازآن شامخيت و والامقامی پائين آورد. او خود اين امر را , برای زنانی که بدين منظوربه مهمانی فر خوانده بود, با دلتنگی, اضطراب وخشم اعلام نمود: ( قَالَتْفَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِفَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَالصَّاغِرِينَ )[سورةیوسف:32] همسر عزيزمصر گفت: اين همان کسی است که مرا بخاطر اوسرزنش کرده ايد. آری! من او را به خويشتن خوانده ام ولی او خويشتنداری وپاک دامنکرده است. اگر آنچه بدو دستور ميدهم انجام ندهد, بيگمان زندانی وتحقير ميگردد.امایوسف عليه السلام آن جوان پاکدامن وعفيف با تمام وجود به خدا روی آورد واز او درخواست کمک وطلب عصمت نمود. سر انجام زندان را نسبت به ارتکاب فحشا بر گزيد وبا اينعمل خويش, عزت وارجمندی مؤمن را از پستی ها بر می کشد وبه والا مقامی رفعتش می دهداعلام نمود: ( قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِوَإِلا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَالْجَاهِلِينَ )[سورة يوسف: 33] " حضرت یوسف عليه السلام گفت:" پروردگار من, زندانبرای من دوستداشتنی تر است از آنچه مرا به آن می خوانند واگر مکر آنان را از من بازنگردانی به سوی شان خواهم شد ". اين فتنه وآزمونی بود ميان وجدان زندۀ شخص با ايمانوترس از خدا,وميان فريبندگی گناه وجاذبه های غرايز, که سر انجام, فريبندگيهای گناهوجاذبه های غرايز شکست خورد, وايمان پيروز گرديد!!.
نمونۀ دوم: در زمان خليفۀراشد حضرت عمر فاروق رضی الله عنه زن با ايمان بود که شوهرش به جهاد رفت وغيابت آنطولانی شد. فشار, دلتنگی ووحشت بر او سايه افگند. رؤيا ها وخيالات تنهايی بر اوهجوم آورد, خون شهوت زنانگی در رگهايش به جوش آمد, وآتش غريزه در وجودش شعله برافروخت,در چنين حالتی هيچ چيز, جز وجدان, ايمان واحساس مراقبت الهی, او را ازارتکاب فعل حرام باز نمی داشت.در پاس از يک شب حضرت عمر رضی الله عنه که مشغول کشيکدهی ومراقبت از مردم واوضاع شهر مدينه بود شنيد که آن زن با خود چنين زمزمه مینمايد: لقد طال الليل وأسود جانبه = وارقني أن لا حبيب ألاعبه.= فو الله لو لا اللهأخشى عواقبه = لحرك من هذا السرير جوانبه."حقا که اين شب دراز گرديد وهمه جا را تاريکتر گردانيد وبيدار خواب از آنم که مرا دوستی نيست تا با او بازی کنم. سوگند بهخدا, اگر ترس از خدا وعواقب روز مجازاتش نبود, به طور حتم گوشه های اين تخت را بهحرکت در می آوردم". روز بعد حضرت عمر رضی الله عنه وارد خانۀ دخترش ام المؤمنينحضرت حفصه رضی الله عنها شد واز او پرسيد که زن در غياب شوهرش تا چه مدت می تواندشکيبايی وپايداری ورزد, حضرت حفصه رضي الله عنها گفت: چهار ماه, سپس خليفۀ مؤمنينبه فرماندۀ سربازان در جبهات فرمان فرستاد که ديگر سربازی را بيش از چهار ماه بهدور از همسر او در جبه نگه ندارد.( بلکه به او مرخص بدهد تا به نياز های عاطفیوغريزی همسرش نيز رسيدگی نمايد).آری! اين کشمکش بود ميان احساس زن با ايمان, خداترس وپاکدامن, وميان انگيزه ها وعوامل فرا خوان به سوی گناه وفحشاء, پس انگيزه هایغريزی آرام وخاموش شد... وايمان پيروز گشت!!.
نمونۀ سوم: داستانی است که در ادبپر آموزۀ نبوی صلی الله عليه وسلم تحت نام" اصحاب الصخرة" آمده است.عن عَبْدَاللَّهِ بْنَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : يَقُولُ انْطَلَقَ ثَلَاثَةُ رَهْطٍ مِمَّنْكَانَ قَبْلَكُمْ حَتَّى أَوَوْا الْمَبِيتَ إِلَى غَارٍ فَدَخَلُوهُ فَانْحَدَرَتْصَخْرَةٌ مِنْ الْجَبَلِ فَسَدَّتْ عَلَيْهِمْ الْغَارَ فَقَالُوا إِنَّهُ لَايُنْجِيكُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ إِلَّا أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِأَعْمَالِكُمْ...... فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ: اللَّهُمَّ كَانَتْ لِي بِنْتُ عَمٍّكَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيَّ فَأَرَدْتُهَا عَنْ نَفْسِهَا فَامْتَنَعَتْمِنِّي حَتَّى أَلَمَّتْ بِهَا سَنَةٌ مِنْ السِّنِينَ فَجَاءَتْنِيفَأَعْطَيْتُهَا عِشْرِينَ وَمِائَةَ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تُخَلِّيَ بَيْنِيوَبَيْنَ نَفْسِهَا فَفَعَلَتْ حَتَّى إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهَا قَالَتْ لَاأُحِلُّ لَكَ أَنْ تَفُضَّ الْخَاتَمَ إِلَّا بِحَقِّهِ فَتَحَرَّجْتُ مِنْالْوُقُوعِ عَلَيْهَا فَانْصَرَفْتُ عَنْهَا وَهِيَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيَّوَتَرَكْتُ الذَّهَبَ الَّذِي أَعْطَيْتُهَا اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَافْرُجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِيهِ فَانْفَرَجَتْالصَّخْرَةُ": [رواه البخاري : 2111] چند نفر در غاری پناه می برند که از قضای الهیسنگ بزرگی فرو می غلطد ودرب غار را محکم مسدود می نمايد به نحوی که هيچ راه خروجیبرای آنان باقی نمی گذارد,سر انجام هر کدام اعمال خالصانۀ خود را به پيشگاهپروردگار شفيع قرار می دهند تا خداوند برای نجات آنان از اين تنگنا, فرج وگشايشیپديد آورد. فرد دوم در دعای خود می گويد: " بار خدايا! تو می دانی که دختر عمويم ازهمۀ مردم برايم محبوب تر بود وهمواره در آرزوی آن بودم تا از آن کام بر گيرم, امااو امتناع می ورزيد تا اين که در يکی از سالها ی سختی ونياذ مندی به نزد من آمد, وچند دينار به او دادم, مشروط به اين که به من اجازه دهد تا از او کام بستانم,اونيز پذيرفت. وقتی بر حصول مرادم قدرت یافتم به من گفت: از خدا بترس ومهر عفت مرا جزبه حق مشروع آن مگشای, ومن به خاطر عقوبت گناه از تجاوز به آن منصرف شدم در حالی کهاو از محبوبترين کسان به نزد من بود و از تمام ديناری که به او داده بودم در گذشتم, بار خدايا ! اگر من اين عمل را خاص به رضای تو انجام دادم ما را از اين تنگنا نجاتبخش وبر ما گشايشی عنايت فرما... بدون شک اين نبردی بود ميان خواسته های نفسانیوميان احساس حضور مراقبت الهی, که سر انجام ايمان بر آرزوهای شهوانی پيروزگرديد...
نمونۀ چهارم: در حکايت پيشينيان آمده است که در کوفه جوان عابد وپارسايی بود, روزی با نويی در مسير راهش قرار می گيرد وبه او می گويد: " ای جوان؛ چندنکته از سخنانم که بر تو عرضه می دارم بشنو. جوان به وی گفت: اين جايگاهی است که درمظان اتهام قرار دارد ومن نمی پسندم در جايی قرار گيرم که موضع تهمت باشد.زن گفت: سوگند به خدا در اين جايگاه بی خبر از موقعيت وحالات اخلاقی تو قرار نگرفته ام, وپناه می برم بر خدا اگر بندگان عابد ديگر به همين اندازه هم مرا نگريسته باشند اماچيزی که مرا واداشت تا خود سر انجام پا نشاخته در اين جايگاه به ديدار تو بشتابم- در يک کذم بايد بگويم اين است که: سراپا وجودم گرفتار توست. من اين نکته را خوب میدانم که در اين جايگاه ديدار تو وحتی کمتر از اين با تو نيز از حيث ايراد واتهامیکه نزد مردم وجود دارد زياد است, به ويژه برای شما گروه عابد وپارسا که همانندآبگينه ها کمترين چيز های نا خالص آنها را معيوب نشان می دهد اما چه می توان کرد بادلداگی که فقط خدا می داند چقدر شيفته ودلباختۀ تو هستم !! جوان از کنار آن زن گذشتوسپس به آن نوشت:بسم الله الرحمن الرحيم, بدان ای زن, هر گاه بنده ای خدا را نافرمانی کند, خداوند نسبت به او حلم وبردباری می نمايد, واگر بار دوم به معصيت رویآورد نسبت به او پرده پوشی می نمايد, واگر او از اين شرايط سوء استفاده نمايد وخودرا به گناهان بيالايد, خدا را بر خويش خشمگين نمايد به نحوی که عرصۀ وسيع زمينوآسمان ها وفضای کوهها وجنگل ها بر او تنگ شود در چنين اوضاع واحوالی چه کسی توانتحمل خشم وغضب او را دارد؟ پس اگر آنچه را که از گرفتاری وبی اختياری خود نسبت بهمن عرضه داشتی, باطل واز سر هوا است, من روزی را به يادت می آورم که قرآن اين گونهوصفش می نمايد":( يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ وَتَكُونُ الْجِبَالُكَالْعِهْنِ وَلا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُلَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِوَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ) [ سورة المعا رج: 8- 14] "روزی که آسمان چون مس گداخته شود. وکوهها چون پشم های رنگينحلاجی شده, شود. وهيچ خويشاوندی ( احوال) خويشاوند( دوست صميمی) را نپرسد. وببينند, يکديگر شان را, آرزوکند گنهگار کاش فديه می داد از ( عوض) عذاب آن روز, فرزندان خودرا, ونيز همسر خود را که پناه می دهد او را, ونيز همسر خود را وبرادر خود را, ونيزقبيله اش را که پناه می دهد او را, ونيز هر که را در زمين است همه را, سپس( در قبالپرداخت اين همه عوض)خودش را نجات می داد آری! آن روز را به يادت می آورم که از سطوتوسيطرۀ" جبار عظيم" تمامی امتها بی جان وبی حرکت باشند. وسوگند به خدا که من ازاصلاح نفس خود ناتوانم تا چه رسد که به اصلاح امر غير خود به پردازم. واما اگر آنبی قراری که بدان اشاره کردی راست است. پس تو را به نزد طبيِب هدايت, راهنمايی میکنم که همه جراحت ها را التيام می بخشد ودردهای سوزناک را مداوا می نمايد وآن طبيبدر مانگر جز پروردگار جهانيان کس ديگری نيست, پس باصدق وراستی حل مشکل وگرفتاری اترا از او بخواه, زيرا من بيش از آن که در فکر تو باشم به اين کلام الهی می انديشمکه فرموده است:( وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَىالْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطَاعُيَعْلَمُ خَائِنَةَ الأعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ) [ سورة غافر: 18-19] " وآنان را از روز( قريب الوقوع) قيامت بترسان, آنگاه که دلها ( از ترس) به حلقومرسند ومملو از اندوه باشند در حالی که برای ستمگران نه دوستی باشد ونه شفاعتگری کهفرمان او اطاعت شود( خداوند) چشمان خيانت پيشه وهر آنچه در دلها نهفته است را میداند". پس گريز گاه وراه فرار از اين آطه کجا تواند بود؟ بعد چند روز, آن زن خود رابه آن جوان نماياند, در حالی که از عزم وارادۀ خود باز گشته بود. وگفت: ای جوان ! از مسير وراهی که درپيش گرفته ای باز
مگرد, و به جز امروز, ديگر ديداری ميان منوتو نيست.آری ديدار من وتو فقط در قيامت در پيشگاه خداوند خواهد بود. سپسگريه کردوگفت: از خداوندی که کليدقلب تو در يد بلا کيف اوست می خواهم, دشواری گرفتاری مرادر بارۀ تو,به من آسان گرداند, حال بر من منت گذار ومرا پندی ده تا آن را از سویتو, باخود داشته باشم ومرا وصيتی کن تا به آن عمل نمايم جوان گفت: تو را سفارش میکنم که خود را از شر نفس خود نگهدار واين کلام پروردگار را همواره به خاطر بسپار:( وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ) [الأنعام: 60 ] " و (خدا) آن است که شب هنگام ( در وقت خواب) روح شما را قبض مینمايد وآنچه به روز کسب کرده ايد می داند" به راستی اين آزمونی بود ميان جاذبه هایگناه وميان احساس حضور مراقبت وترس از خدا, که سر انجام جاذبه های غرايز منفعلگرديد, وپرهيزگاری وترس از خدا پيروز شد. آری! اگر کسی خواستار عفت والامقامی باشدودر اين راه خالصانه تلاش نمايد بی هيچ ترديدی خداوند عفت وپاکدامنی را به او عطامی نمايد".

 

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 77
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 98
  • بازدید ماه : 261
  • بازدید سال : 1,082
  • بازدید کلی : 10,471
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت