loading...
تحدی | ویژه اهلسنت
محمد امین ریگی بازدید : 24 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

در تاريخ اسلام ارزش زن همواره درپرتو آيات قرآن و سنت صحيح رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم و راه و روش سلف صالح وگذشتگان مؤمن آشكار بوده است. زناني كه همواره درپي تربيت نسلي مؤمن، متعهد، و مجاهد از هيچ تلاشي دريغ ننموده‌اند.

 

وظايفي را شريعت پاك محمدي برعهده‌ي زن گذاشته كه كمتر از وظايف مردان نيست، اگر چه نحوه و نوع آن‌ها متفاوت است.

 

اگر مردان وظيفه دارند بوسيله‌ي گرم نگه داشتن سنگرهاي دفاعي در ميدان جهاد از كيان اسلام دفاع كنند، زنان با تربيت فرزنداني كه سنگرداران فرداي اسلام باشند، دراين وظيفه و اجر شريك مردانند، و نيز باتربيت دختراني كه فردا و فرداها مادران كساني خواهند شد كه وظيفه‌ي دفاع از دين، عقيده و كيان اسلام را برعهده خويش گرفته از فدا نمودن جان خود در اين راستا دريغ نورزند.

 

همچنان‌ كه مردان سلف صالح اسوه‌ي بعدي‌ها بوده و هستند زنان آنها نيز بزرگترين اسوه‌ها براي زنان مسلمان در طول تاريخ بوده‌اند.

 

اينك پاي سخن يكي از زنان مسلمان مي‌نشينيم كه هنگام فرستادن دخترش به خانه بخت او را نصيحت نموده است- و بجاست هر جمله‌ي آن با آب طلا نوشته شود-عمرو بن حجر، پادشاه كنده از ام‌ اياس بنت عوف شيباني خواستگاري كرد، وقتي كه شب زفاف فرا رسيد مادرش امامه بنت حارث در تنهايي او را نصيحت كرد و پايه‌هاي زندگي مشترك سعادتمند و وظايف او نسبت به شوهرش را شرح داد و گفت: دخترم اگر نصيحت به خاطر رعايت ادب ترك مي‌شد، آن ‌را به خاطر تو ترك مي‌كردم، اما نصيحت يادآور فرد غافل و ياور عاقل است، و اگر زني پيدا مي‌شد كه به خاطر ثروتمند بودن پدر و مادرش و نياز آن‌ها به او، از شوهر بي‌نياز شود تو از همه‌ي زنان بي‌نيازتر بودي ولي بايد بداني كه زنان براي مردان و مردان براي زنان آفريده شده‌اند.

 

دخترم! تو از محيطي كه درآن متولد شده و پرورش يافته‌اي جدا مي‌شوي، و كاشانه‌اي كه در آن بزرگ شده‌اي پشت سر مي‌گذاري و به آشيانه‌اي مي‌روي كه آن را نمي‌شناسي و همنشيني خواهي داشت كه بدان الفت نگرفته‌اي و او مالك و مراقب تو خواهد بود، پس براي او كنيزي باش تا او هم براي تو غلامي فرمانبردار باشد و در برابر او همواره ده خصلت را حفظ كن كه برايت ذخيره و اندوخته‌اي خواهد شد:

 

1و2. با قناعت به وي، در برابر او تسليم باش و به وي دل سپار، و از او فرمانبرداري كن، و گوش شنوا داشته باش.

 

3و4. مواظب چشم و بيني او باش، تا چشم او بر زشتي تو نيافتد، و از تو فقط بوي خوش به مشامش برسد.

 

5و6. مواظب وقت خواب و غذايش باش، چون گرسنگي پي‌درپي غضب را شعله‌ور مي‌كند، و پريدن ازخواب خشم را بر مي‌انگيزد.

 

7و8. از ثروت و دارايي او نگهداري كن و زيردستان و خانواده‌اش را مورد لطف و عنايت خود قرار بده، چون ملاك امر در مال، حسن تقدير، و در خانواده حسن تدبير است.

 

9و10. از دستور او سرپيچي و اسرار او را فاش مكن، چون اگر با او مخالفت كني آتش خشم در سينه‌اش بر افروزي، و اگر اسرار او را فاش كني از خيانت و غدر او ايمن نخواهي شد، از خوشحالي نزد او هنگامي‌ كه نارحت است و همچنين از افسردگي نزد او هنگامي‌كه خوشحال است پرهيزكن.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 22 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

- خداوند می فرماید{وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا} [فرقان:63]

( و بندگان «خوب خدای» رحمان، کسانی هستند که به آرامی روی زمین راه می روند).

از صفات آنها این است که با آرامش و وقار و تواضع راه می روند و متکبرانه قدم بر نمی دارند. خداوند فرموده:

 

{وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً} [اسراء:37]

(با فخر و و تکبر بر زمین راه مرو، تو نمی توانی زمین را «با غرورت» بشکافی و «یا آنقدر بلند قامت شوی که» به طول کوهها رسی).

ابن کثیر(رحمه الله) می فرماید: {وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا}:

(این آیه هم به معنی این است که با غرور و تکبر در راه رفتن، خود را مشابه جباران نگردان، چرا که نمی توانی با راه رفتن خود زمین را بشکافی).

{و لن تبلغ الجبال طولاً}.

 

(یعنی با غرور و فخر و خودپسندی، و هرکس مرتکب این کار شود به خلاف قصد و هدفش مجازات می شود. «و متکبران در روز قیامت مانند دانه های ریز شده محشور می شوند»)

محمد امین ریگی بازدید : 14 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

شگفت انگیز دانستن قرآن فقط به مسلمانانی که این کتاب برایشان ارجمند ومورد احترام است، مربوط نمی شود بلکه غیر مسلمانان نیز آن را کتابی شگفت انگیز می دانند و حتی افرادی نیز که به شدت از اسلام متنفرند، به شگفت انگیز بودن آن اقرار می کنند .

آن چیزی که مایه ی تعجب غیر مسلمانانی که این کتاب را به دقت مورد مطالعه قرار داده اند،می باشد اینست که قرآن،خود را آنگونه که آنان انتظار داشتند،نشان نداد.آنچه که آنان در ابتدا تصور می نمودند این بود که آنان سرگرم بررسی کتابی قدیمی هستندکه چهارده قرن پیش از صحرای عربستان سر بر آورده است و انتظار داشتند که این کتاب نیز خود را اینگونه نشان دهد یعنی کتابی قدیمی از دل صحرا. اما به زودی در یافتند که این کتاب به هیچوجه با آنچه که آنان انتظار داشتند، شباهت ندارد. علاوه بر این یکی از اولین فرضیاتی که در مورد قرآن به ذهن بعضی از افراد می رسید، این بود که چون این کتاب قدیمی از دل صحرا آمده است لذا باید مطالبش در مورد صحرا [و زندگی در بیابان] باشد.آری اگر چه در بعضی از آیات هنرمندانه در مورد صحرا موضوعاتی بیان شده است، در مورد دریاها و به ویژه حالت طوفانی آن نیز سخن به میان آمده است .

چند سال پیش در تورنتو،داستان مردی را شنیدم که در یک ناوگان بازرگانی مشغول به کار بود و از راه دریا تجارت می کرد. روزی یک مسلمان ترجمه ای از قرآن را به این مرد داد تا آن را مطالعه نماید. مرد تاجر چیزی در مورد تاریخ اسلام نمی دانست اما به خواندن [ترجمه ی] قرآن علاقه داشت. وقتی که او تمام ترجمه ی قرآن را مطالعه نمود، کتاب را به آن مسلمان پس داد و گفت: آیا محمد [پیامبر شما] ملوان بوده است؟

 

او از اینکه قرآن چنان با دقت شرایط طوفانی دریا را توصیف نموده بود، تحت تأثیر آن قرار گرفته بود و هنگامی که به او گفته شد: نه، در حقیقت محمد در صحرا زیسته است، برای او کافی بود و مرد در همان لحظه با آغوش باز اسلام را پذیرفت .او از توصیف قرآن متأثر شده بود زیرا او خود سالهای زیادی را در دریا به سر برده بود وبه نظر او هر کسی که چنین توصیفی را نوشته است باید سالهای زیادی را در دریا و در حالات طوفانی آن سپری کرده باشد. این توصیف «امواجی بزرگ و برفراز آن نیز امواجی بزرگ قرار گرفته و بر فراز آن امواج ابرهای تیره خیمه زده باشند» توصیفی نیست که یک نفر بتواند فقط از روی خیالات خود چنین چیزی بنویسد بلکه آن باید توسط کسی نوشته شده باشد که واقعاً شرایط طوفانی دریا را احساس کرده و از حالات آن به خوبی آگاه باشد . 

محمد امین ریگی بازدید : 24 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

 اسلام به دو دلیل اساسی همه ی عرصه های زندگی را تحت پوشش هدایت و توجیه خویش قرار می دهد .

اول:اسلام در مرد مسائلی که محور و اساس مسایا سیاسی به حساب می آیند ،از دیدگاهی روشن و حکمی صریح برخوردار است .

اسلام صرفاً آیینی رهبانی و شعایری تعبدی نیست که کارش تنها ایجاد ارتباط میان خداوند و انسان باشد و کاری به سرو سامان ئائن امور زندگی و اداره ی اجتماع و حکومت نداشته باشد .به هیچ وجه،زیرا اسلام همه ی عرصه های :عقیده ،عبادت ،اخلاق،شریعت فراگیر و تکامل بخش را شامل می شود و به عبارت دیگر به خاطر قرار دادن قواعد و قوانین و تشریفات و ارائه ی راهنماییهای لازم در مورد زندگی فردی ،امور خانوادگی ،اوضاع اجتماعی ،و ارکان حکومتی و روابط بین المللی ،نظامی ،دینی کامل و فراگیر برای اداره ی زندگی بشری است .

کسی که قرآن کریم و سنت پاک رسول خدا و کتاب های فقه همه  مذاهب مختلف اسلامی را مطالعه کرده باشد به وضوح به این حقیقت پی می برد .

 

حتی بخش عباداتفقه با سیاست بی ارتباط نیست ،زیرا مسلمانان اتفاق نظر دارند که ترک نماز و خودداری از پرداخت زکات ،تظاهر به روزه خواری در ماه رمضان ،و اهمال فریضه ی حج ،سبب عقوبت و مجازات می شوند .و گاهی در صورت لزوم و ضرورت اگر گروهی با استفاده از زور و قدرت نظامی دست به آن کارها بزنند ،با آنها رویاروی خواهد شد .همچنان که حضرت ابو بکر با کسانی که از پرداخت زکات خود داری نمودند به جنگ پرداخت .

محمد امین ریگی بازدید : 25 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

مقدمه

سؤال از رابطه ناسیونالیسم و دین را می‌توان ساده تلقی کرد و پنداشت که دارای یک پاسخ ساده است یعنی از ابتدا چنین تصور کنیم که هیچ ارتباطی میان این دو مفهوم وجود ندارد. به نظر می‌رسد که ساده‌کردن‌هایی از این دست همواره مشکل‌آفرین بوده و مانع تغییر و گسترش دامنه اندیشه در این زمینه است. برای بحث پیرامون کارکردها، شباهت‌ها و نیز تفاوتهای موجود میان دو مفهوم یادشده‌، ابتدا می‌بایست مفهوم ناسیونالیسم را مورد بحث قرارداد تا بر پایه آن بتوان نوع رابطه آن را با دین در مجموع ارزیابی کرد.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 37 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

زنان و مردان مسلمان پرچم‌دار خیرخواهی و اصلاح‌طلبی‌اند و با همه مظاهر شرارت و مفاسد مقابله می‌نمایند و ناصحانی امانتدار و راهنمایانی به سوی سربلندی دنیا و سعادتمندی آخرت می‌باشند و پیشگامان و خیرخواهان هیچ‌گاه با خانواده و مردم خود دروغ نمی‌گویند. ستم و ناروا را بر آنان روا نمی‌شمارند و به مظاهر انحراف و ناهنجاری‌های گوناگون در میان مردم روی خوش نشان نمی‌دهند. و آنها را به یکتاپرستی و پرهیز از عبودیت و استعانت غیرخداوند فرا می‌خوانند و آنان را به عمل به قرآن و ایمان به پیامبران کتاب‌های آسمانی و دنیای پس از مرگ به ویژه به ایمان به حضرت محمدص ترغیب می‌کنند.

پس از آن‌که به درستی و آگاهانه بودن ایمان‌شان آگاهی یافتند: آنها را به عبادت و اطاعت خداوند تنهای بی‌همتا و اعتدال در دینداری و فضایل اخلاقی دعوت می‌کنند و هم‌چنین آنان را از اخلاق و رذایل برحذر می‌دارند.

هم‌چنین انسان مسلمان مسئول است همه تلاش خود را برای ایجاد وحدت و برخورداری از قوت ایمانی، عملی، علمی، دانش، تمدن، صنعت، فن‌آوری و رقابت با تمدن‌های پیشرفته در همه عرصه‌ها و حتی پیشی گرفتن از آنها، به کار گیرد؛ زیرا خداوند متعال فرموده‌اند: (الانبیاء / 92)

«امت یکپارچه شما این است (و وحدت و یکپارچگی اساس عزت شماست) و من پروردگار شما هستم و تنها از من اطاعت کنید».

هم‌چنین می‌فرماید (المنافقون/ 8)

«عزت و سربلندی از آن خداوند، پیامبر او و مؤمنین است، اما این چند چهره‌ها و منافقین هستند که نمی‌دانند».

و فرموده است: (آل عمران / 103)

«همگی به ریسمان (ناگسستنی دین) خداوند متوسل شوید و دسته‌دسته نگردید».

و فرموده است: (المائده / 2)

«براساس نیکی و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید و از همکاری در جهت گناه و دشمنی با یکدیگر پرهیز نمایید».

می‌بینیم که از نظر اسلام تعاون و همکاری میان افراد و خانواده و میان خانواده و همسایگان و تمامی افراد جامعه لازم و ضروری است.

هم‌چنین رسول خداص بر روی اصل تعاون و همکاری در چهارچوب مصالح عمومی امت اسلامی تأکید نموده و می‌فرماید:«مؤمنین در ارتباط با محبت، دوستی و احساس مسئولیت متقابل همانند جسم واحدی هستند که هرگاه عضوی از اعضای آن دچار دردی بشود، سایر اعضا به خاطر آن دچار تب و بی‌خوابی می‌شوند».

 

هم‌چنین فرموده‌اند:«مؤمن برای مؤمن دیگر هم‌چون ساختمانی است که هر قسمتی از آن قسمت دیگر را محکم نگاه می‌دارد».

محمد امین ریگی بازدید : 24 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

از رسول الله صلي الله عليه و سلم روايت شده كه پدرش در آتش مي باشد.

در حديث شماره 203 مسلم اينگونه آمده:

عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَجُلا قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَيْنَ أَبِي؟ قَالَ: فِي النَّارِ. فَلَمَّا قَفَّى دَعَاهُ ، فَقَالَ: إِنَّ أَبِي وَأَبَاكَ فِي النَّار

(از انس رضي الله عنه روايت نموده كه مردي از رسول الله صلي الله عليه و سلم پرسيد: اي رسول خدا پدرم كجا هستند؟ فرمود: در آتش. مرد سؤال كننده از سؤال خود پشيمان شد. رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود: پدر من و پدر تو در آتش هستند).

 نووي - رحمه الله- در شرح حديث مي فرمايد: كسي كه در حالت كفر بميرد اهل آتش مي باشد و خويشاوندي مقربين به خداوند نفعي به او نمي رساند. و اين مؤاخذه بعد از ابلاغ دعوت است زيرا آنها بر دين ابراهيم و ساير انبياء صلوات الله تعالي و سلامه عليهم دعوت شده بودند.

مسلم در حديث شماره 976 مي گويد:

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي أَنْ أَسْتَغْفِرَ لأُمِّي فَلَمْ يَأْذَنْ لِي، وَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأَذِنَ لِي

 

(از ابوهريره رضي الله عنه  نقل شده كه گفت: رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمودند: از پروردگارم اجازه خواستم كه به براي مادرم طلب استغفار و بخشش كنم. به من اجازه نداد. از او اجازه خواستم كه به نزد قبرش بروم؟ به من اجازه داد).

محمد امین ریگی بازدید : 33 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

این صفتها و خصلتهایی است که هر مردی می خواهد بلکه دوست دارد و مشتاق است در همسرش ببیند :

 -1  در هر حال ، چه در خفا و چه در آشکار از الله و رسولش اطاعت کند و درستکار باشد .

 -2  در صورت غیابش از خودش و اموالش نگهداری کند .

 -3  هرگاه مرد به او نگاه کند خوشحال گردد و آن میسر نمی شود جز به زیباییهای جسمانی و روحی وعقلی ، هر چه زن در شکل ظاهری نیکو و زیباتر باشد ، برای شوهر جذاب تر می شود و بیشتر با او انس می گیرد .

 -4  از خانه خارج نشود مگر با اجازه شوهر .

- مرد دوست دارد همسرش را همیشه بشاش و خنده رو ببیند .

 -6  زن شاکر و سپاسگذار شوهر خود باشد و همچنین شکر گذار الله باشد بخاطر اینکه به او نعمت شوهر ارزانی داده که او را در پاکدامن بودن کمک نموده و بسبب او فرزندانی نصیبش شده و طعم و لذت مادربودن را چشیده است .

 -7  زمانی که زن چیزی از همسر خود می خواهد ومی ترسد که خواسته اش رد شود ، در وقت مناسب و با اخلاق خوب و با کلمات دل نشین خواسته خود را بیان کند .

 

- خوش برخورد و خوش اخلاق باشد .

محمد امین ریگی بازدید : 33 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

ان الحمدلله نحمده و نستعینه و نستهدیه و نعوذ بالله من شرور انفسنا ومن سیئات اعمالنا ، من یهده الله فلا مضل له و من یضلل فلا هادی له و الصلاة و السلام علی اشرف خلق الله محمد بن عبدالله و علی آله و صحبه و سلم تسلیما کثیرا اما بعد :

 

خواهر مسلمانم

از شما سوال ساده ای دارم و می خواهم صراحتا جواب دهید .

آیا جسمت برای آتش قوی شده ؟

آفرین بر شما ، طبعاً نه ، جسمت قوی نشده .

در اینصورت چرا خود را از آتشی که حرارت و شعله اش بارها وبارها بیشتر از آتش دنیا است حفظ نمی کنی ؟

تو را چه شده ، خود را از آتش دنیا که زود گذر است و جراحتش بهبود می یابد حفظ می کنی حتی اگر آتشی ناچیز باشد ، اما خود را از آتش آخرت ـ پناه بر الله ـ دور نمی کنی .

مثلا زمانیکه دستت را روی دیگی که بر آتش است می گذاری به سرعت برمی گردانی و آن را با تکه پارچه ای می پوشانی ، ای خواهرم تصور کن " اعمال صالح " مانند تکه پارچه ایست که شما را از آتش روز قیامت در امان می دارد .

 

" از آتش جهنم به الله پناه می بریم و بهشتی همراه نیکان و ابرار از او می خواهیم "

محمد امین ریگی بازدید : 15 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

شرايط فهم و استفاده از قرآن مجيد قرآن كتاب الهي، نسخه سعادت و خوشبختي، منشور جاويدان موفقيت و رستگاري، داروي شفابخش قلوب و نفوس، گنجينه‌ي راهنمايي و هدايت براي بشريت و بهترين وسيله‌ي حصول تقوا و پاكي است: «ذلك الكتاب لاريب فيه هُدًي للمتقين»؛ اين كتاب هيچ ترديدي در آن نيست، هدايت براي جويندگان تقواست.

قرآن پند جاوداني پروردگار عالم، قانون حيات‌بخش الهي و مژده جان‌افزا براي اهل ايمان و شميم زندگي براي مرده دلان است: «إنّ هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم و يبشّر المؤمنين الّذين يعملون الصالحات أنّ لهم أجراً كبيراً»؛ بدون شك اين قرآن به راستترين راه راهنمايي مي‌كند و مومناني را كه كار نيك انجام مي‌دهد به اجر بزرگ مژده مي‌دهد.

اما چگونه از اين كتاب استفاده مي‌شود، و چه زماني اين كتاب وسيله نجات و سعادت ابدي قرار مي‌گيرد.

در اين خصوص بايد ديد كه كه خود قرآن چه مي‌گويد، و چه راهكارهايي را نشان مي‌دهد تا در پرتو آن بهتر و زودتر بتوان از اين گنج عظيم‌الشان بهره برد.

مطلب ذيل كه ترجمه و اقتباسي از نوشته‌هاي دانشمند بزرگ علامه سيد ابوالحسن ندوي (رحمه‌الله) مي‌باشد در همين موضوع پرتو مي‌اندازد و راه را براي پويندگان راه حقيقت روشن مي‌سازد. براستي كه با اختيار كردن صفات زير مي‌توان در خود تحولي جديد ايجاد كرد و در جهاني نوين قدم گذاشت؛ جهاني كه هرگز كهنگي و فرسودگي ندارد و طراوت و تازگي آن ابدي و سرمدي است:

 

چون شود كهنه جهان اندر برش            مي‌دهد قرآن جهاني ديگرش

محمد امین ریگی بازدید : 13 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

 
﴿ذَلِكَبِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِاللهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْعَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لاَيُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ* وَلاَ يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلاَكَبِيرَةً وَلاَ يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللهُأَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: 120- 121)
«زيرا كه هيچ تشنگي وخستگي و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد و گامي به جلو برنمي دارند كه موجب خشمكافران شود و به دشمنان دستبردي نمي زنند مگر اينكه به واسطه آن كارنيكوئي برايآنان نوشته مي شود. بي گمان خداوند پاداش نيكوكاران را هدر نمي دهد. ( همچنينمجاهدان راه حق) هيچ خرجي خواه كم خواه زياد نمي كنند و هيچ سرزميني را پشت سر نميگذارند مگر اينكه ( پاداش آن) برايشان نوشته مي شود تا خداوند پاداشي نيكوتر ازكاري كه مي كنند بديشان دهد».
راه علاج تصحيح مفهوم،‌ ديدگاه و نيت است، زيراعلت اصلي سستي و كسالت، ترس از پيامدهاي عمل صالح مي باشد كه شايد سبب زيان ديدندر امور دنيوي شود در حالي كه مؤمن به خوبي مي داند كه بهشت با سختي ها پوشيده شدهو جهنم با شهوات، خوشي ها و ديدگاه ناصحيح.

محمد امین ریگی بازدید : 29 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

به همين ترتيب، در سالهاي نهم و دهم هجرت هيأت‌هاي نمايندگي اقوام و قبايل پياپي به مدينه مي‌آمدند. برخي از ديگر وفدهايي که نويسندگان کتب مغازي و سيره‌نويسان يادآور شده‌اند، عبارتند از: وفد يمن، وقد ازد، وفد بني سعد هُذيم از قُضاعه، وفد بني‌عامر بن قيس، وفد بني‌اسد، وفد بهراء، وفد خولان، وفد محارب، وفد بني‌حارث‌بن کعب، وفد غامد، وفد بني‌مُنتفِق، وفد سَلامان، وفد بني‌عَيس، وفد مُزينه، وفد مُراد، وفد زُبيد، وفد کِنده،وفد ذي‌مُرّه، وفد غسان، وفد بني‌عيش، وفد نَخع، که آخرين وفد ديدار کننده با رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- بودند، و در نيمة ماه محرم سال يازدهم هجرت، با جمعيتي بالغ بر دويست تن بر آنحضرت وارد شدند، البته، ورود غالب اين ديدارکنندگان در سالهاي نهم و دهم هجرت بوده، و تنها بعضي از آنها ورودشان تا سال يازدهم هجرت به تأخير افتاده است.

پياپي وارد شدن اين هيأت‌هاي نمايندگي از سوي قبايل و اقوام مختلف به مدينه‌النّبي نشانگر ميزان مقبوليت دعوت اسلام، و گسترش سيطره و نفوذ دين خدا بر کران تا کران جزيره‌العرب است، و بر اين نکته دلالت دارد که قوم عرب به شهر پيامبر با ديدة تکريم و تجليل مي‌نگريسته‌اند، به گونه‌اي که چاره‌اي جز آن نمي‌ديده‌اند که در برابر مدينه سر تسليم فرود بياورند؛ زيرا، مدينه عملا مرکز و پايتخت عربستان شده بود، و ديگر هيچکس نمي‌توانست مدينه را ناديده بگيرد. در عين حال، نمي‌توان گفت که دين و آيين اسلام در اعماق جان تمامي اين مردم نفوذ کرده بود؛ زيرا، در ميان آنان بسيار بودند اعراب بي‌دانش و فرهنگي که صرفا به تبعيت از سران قبايل و رؤسايشان اسلام آورده بودند، و هنوز آن روحية قتل و غارت و چپاول را که در وجودشان ريشه‌دار بود، از دست نگذاشته بودند، و تعاليم اسلام آنچنان که بايد و شايد اخلاق آنان را تهذيب نکرده بود. به همين جهت، قرآن کريم بعضي از اعراب را چنين وصف کرده است:

﴿الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَماً وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[1].

 

«اعراب از جهت کفر و نفاق از ديگران سرسخت‌ترند، و از آنان بيشتر انتظار مي‌رود که حدود و احکام و معارفي را که خداوند بر رسول خود نازل فرموده است درنيابند، و خداوند عليم و حکيم است. چنانکه برخي از اعراب آنچه را که انفاق مي‌کنند غرامت به حساب مي‌آورند، و پيوسته انتظار مي‌کشند که شما در محاصره مصائب و دشواري‌ها قرار بگيريد؟! خودشان در محاصره دشواري‌ها و گرفتاري‌ها درآيند! و خداوند سميع و عليم است.»

محمد امین ریگی بازدید : 28 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

بازگشت حضرت ‌رسول‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- به مدينة طيبه در واپسين روزهاي اواخر سال هشتم هجري بوده است. همينکه هلال ماه محرّم سال نهم هجرت رؤيت گرديد، رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- اعزام عاملان زکات را بسوي قبايل مختلف عرب آغاز کردند، که فهرست نام و منطقة مأموريت ايشان از اين قرار است:

1.  عُيينه بن حِصن، بسوي بني تميم؛

2.  يزيد بن حصين، بسوي اسلم و غفار؛

3.  عباد بن بشير اشهلي، بسوي سليم و مزينه؛

4.  رافع بن مکيث، بسوي جهينه؛

5.  عمروبن عاص، بسوي بني فزاره؛

6.  ضحّاک بن سفيان، بسوي بني کِلاب؛

7.  بشيربن سفيان، بسوي بني کعب؛

8.  ابن لتبية ازدي، بسوي بني ذبيان؛

9.  مهاجربن ابي اميه، بسوي صنعاء؛ که در آنجا اسود عَنسي که آن زمان در آن منطقه بود، بر او خروج کرد؛

10. زيادبن لبيد، بسوي حضرموت؛

11. عدي بن حاتم، بسوي طيي و بني اسد؛

12. مالک بن نويره، بسوي بن حنظله؛

13. زبرقان بن بدر، به سوي بني‌سعد (بخشي از آنان)؛

14. قيس بن عاصم، به سوي بني‌سعد (آن بخش ديگر ايشان)؛

15. علاء حضرمي، بسوي بحرين؛

16. علي‌بن ابيطالب، بسوي نجران (هم براي گردآوري زکات و هم براي گرفتن جزيه).

البته، اين کارگزاران و عاملان همگي در ماه محرم سال نهم هجرت اعزام نشدند. اعزام برخي از آنان آنقدر به تعويق افتاد که قبايلي که اين کارگزاران بسوي آنها گسيل داشته شدند، اسلام آوردند. آري، آغاز فرستادن اين نمايندگان با اين پيگيري و اصرار، محرم سال نهم هجرت بود، و اين داستانها دلالت دارند بر اينکه تا چه اندازه، پس از صُلح حُديبيه، دعوت اسلام موفق و پيروز بوده است، ديگر چه رسد به بعد از فتح مکه، که مردم فوج فوج به دين خدا وارد مي‌شدند.

 


[1]- «قُل يا اهل الکتاب...» (سوره آل‌عمران، آيه 64).

[2]- دلائل النبوة، ج 2، ص 308؛ مستدرک- حاکم نيشابوري، ص 2، 623.

[3]- نکـ: رسول اکرم کي‌سياسي زندگي (به زبان اردو)، ص 108-109، 122-125؛ نيز نک: زادالمعاد، ج 3، ص 60 که در آن، عبارت «أسلم أنت» (تو اسلام بياور!) به جاي «والسلام على من اتبع الهدي» آمده است؛ نکـ: زادالمعاد، ج 3، ص 60.

[4]- براي تفصيل اين مباحث، نکـ: کتاب دکتر حميدالله تحت عنوان: رسول اکرم کي سياسي زندگي، ص 108-114، 121-131.

[5]- زادالمعاد، ج 3، ص 61.

[6]- سيرةابن‌هشام، ج 2، ص 359.

 

[7]- به نحوي اين مطلب از روايت انس در صحيح مسلم (ج 2، ص 99) قابل برداشت است.

محمد امین ریگی بازدید : 24 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

اُمّ حبيبه رَمله دختر ابوسفيان نخست همسر عبدالله بن جحش بود و براي او حبيبه را به دنيا آورد و به همين جهت کنية اُمّ حبيبه را به او دادند. امّ‌حبيبه با همسرش به حبشه مهاجرت کرد. همسرش عبدالله در آنجا مرتدّ شد و آيين نصرانيت برگزيد و همانجا از دنيا رفت، اما او بر دين و هجرتش پايبند ماند، و هنگامي که رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- در ماه محرم سال هفتم هجرت عمروبن اُمية ضَمُري را با نامه‌اي از سوي خودشان بسوي نجاشي فرستادند، وي امّ حبيبه را از سوي پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- خواستگاري کرد و از جانب ايشان چهارصد دينار به عنوان مهريه‌ي او پرداخت، و او را همراه شُرَحبيل بن حَسنه نزد رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- فرستاد، و آنحضرت پس از بازگشت از فتح خيبر با او زفاف کردند. امّ حبيبه در سال 42 ق- يا 33ق يا 50 ق- از دنيا رفت.

محمد امین ریگی بازدید : 27 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

در اواخر سال ششم هجرت، هنگامي که رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- از حُديبيه بازگشتند، باب نامه‌نگاري براي پادشاهان را باز کردند، و آنان را يکي پس از ديگري به اسلام دعوت فرمودند. زماني که آنحضرت اراده فرمودند که براي پادشاهان نامه بنويسند، به ايشان گفتند: اين جماعت، نامه‌اي را که مُهر نداشته باشد، نمي‌خوانند!؟ نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- نيز يک انگشتري نقره براي خودشان درست کردند که نقش نگين آن «محمد رسول‌الله» بود، با اين ترتيب که «محمد» در يک سطر، و «رسول» در يک سطر بالاي آن، و «الله» در سطر سوم بالاي دو سطر نگاشته شده بود، به اين صورت: [1]

  الله

 رسول

 محمد

پيامبر بزرگ اسلام از ميان يارانشان افراد کارشناس و با بصيرتي را برگزيدند، و آنان را بسوي پادشاهان گسيل داشتند. علامه منصورپوري به قطع اظهار داشته است که اين فرستادگان روز نخست محرم سال هفتم هجرت، چند روز پيش از عزيمت پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- به سوي خيبر، اعزام شده‌اند. ... [2].

 


[1]- صحيح البخاري، ج 2، ص 872-873.

 

[2]- رحمةللعالمين، ج 1، ص 171.

محمد امین ریگی بازدید : 45 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

«نجاشي» لقب پادشاه حبشه بود. اسم وي اصحمه بن ابجر بود. پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- نامه‌اي براي او نگاشتند، و در آخرين روز سال ششم يا در يکي از روزهاي محرم سال هفتم هجرت، آن را به همراه عمروبن امية ضمري ارسال فرمودند. طبري متن اين نامه را آورده است؛ اما، نگرش دقيق در اين متن، مي‌رساند که متن آن نامه‌اي که رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- پس از صلح حديبيه نگاشته‌اند نيست؛ بلکه شايد متن آن نامه‌اي باشد که آنحضرت در دوران اقامت درمکه همراه جعفر هنگامي که به اتفاق عده‌اي از مسلمانان به حبشه مهاجرت مي‌کرد- فرستاده‌اند؛ زيرا، در آخر نامه به صراحت از آن مهاجرين ياد شده است:

(وقد بعثت إليکم ابن عمي جعفراً ومعه نفرٌ من المسلمين؛ فإذا جاءک فأقرهم ودع التجبر).

 

«به سوي شما پسرعمويم جعفر را به اتفاق گروهي از مسلمانان فرستاده‌ام؛ وقتي جعفر به نزد تو رسيد، از آنان پذيرايي کن و سوداي جباريت از سر فرو بنه!»

محمد امین ریگی بازدید : 29 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- همينکه از جنگ احزاب و يکسره کردن کار بني قريظه پرداختند، به حملاتي تأديبي بر بعضي از قبايل و باديه‌نشينان دست زدند که جز تحت فشار قوة قاهره حاضر نبودند به امنيت و صلح و سازش تن دربدهند. سرية محمدبن مسلمه، نخستين سرية اعزامي از سوي رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- پس از فراغت يافتن از جنگ احزاب و محاصرة بني‌قريظه است. شمار نيروهاي اين سريه سي‌سوار بوده است.

اين سريه به سوي قرطاء حرکت کرد. قرطاء در ناحيه ضريه در منطقة بَکَرات از سرزمين نجد واقع شده و فاصلة ميان ضريه و مدينه هفت شبانه‌روز راه است. اين سريه ده شب گذشته از آغاز محرم سال ششم هجرت به سوي تيرة بني‌بکر بن کلاب اعزام گرديد. همينکه افراد اين سريه بر سر آنان تاختند، گريختند، و مسلمانان چارپايان و گوسفندان فراواني را به غنيمت گرفتند، و يک شب مانده به پايان ماه محرم وارد مدينه شدند. ثمامه بن اَثال حنفي بزرگ بني‌حنيفه به طور ناشناس خود را در ميان جمع اعضاي اين سريه گذاشته بود، و ناشناس بيرون آمده بود تا به دستور مسيلمة کذاب، نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- را به قتل برساند[1]. مسلمانان او را دستگير کردند. وقتيکه او را آوردند، به يکي از ستون‌هاي مسجد بستند. نبي‌اکرم به سراغ او آمدند و گفتند:

(ماذا عندکَ يا ثُمامة؟) «چه خبر، اي ثمامه؟!»

گفت: خبر خير، اي محمد! اگر به قتل برساني کسي را به قتل رسانيده‌اي که خوني به گردن اوست؛ و اگر کرامت کني بر کسي کرامت کرده‌اي که سپاسگزار است؛ و اگر مال و منال مي‌خواهي درخواست کن؛ هرچه خواهي به تو بدهند! آن حضرت وي را واگذاردند و رفتند. بار ديگر از کنار او گذشتند و نظير همان سخنان را با وي گفتند. او نيز نظير همان جواب قبلي را داد. بار سوم نيز از کنار او گذشتند، و همان گفتگوي پيشين ميان آن دو تکرار شد. آنگاه فرمودند:

 

(اطلِقوا ثُمامة) «ثمامة را رها سازيد!»

محمد امین ریگی بازدید : 25 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

روز پنجم همين ماه محرم- در سال چهارم هجرت- نيروهاي اطلاعاتي خبر آوردند که خالدبن سفيان هُذلي عده و عُدّه‌اي را براي جنگ با مسلمانان تدارک مي‌بيند. نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- نيز عبدالله بن انيس را به سوي وي اعزام فرمودند تا کار وي را يکسره کند.

عبدالله بن اُنيس به مدت هجده شب دور از مدينه بر سر برد؛ آنگاه روز شنبه، هفت روز مانده به پايان ماه محرم به مدينه وارد شد. خالد را کشته بود و سرش را با خود آورده بود. آن را در برابر پيامبر گرامي اسلام بر زمين نهاد. آن حضرت يک چوبدستي به او عنايت فرمودند، و گفتند:

(هذه آية بيني و بينک يوم القيامة).

«اين نشانه‌اي باشد ميان من و تو در روز قيامت!»

به هنگام وفات، عبدالله بن اُنيس وصيت کرد که آن چوبدستي را همراه او در کفن وي بگذارند[2].

 


[1]- کلمه متن: «بَعثُ...»-م.

 

[2]- زادالمعاد، ج 2، ص 109؛ نيز : سيرة ابن هشام، ج 2، ص 619-620.

محمد امین ریگی بازدید : 22 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

نخستين گروهي که بر ضد مسلمانان، در پي آن پريشاني و نابساماني که در جنگ احد روي داد، قيام کردند، طايفه‌ي بني ‌اسد بن خُزيمه بودند. نيروهاي اطلاعاتي مدينه براي پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- خبر آوردند که طلحه و سلمه پسران خويلد به اتفاق افراد قبيله‌ي خود، و ديگر فرمانبردارانشان بني‌اسد بن خزيمه را به جنگ بر عليه رسول‌خدا فرا مي‌خوانند.

رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- سريه‌اي را متشکل از يکصدوپنجاه تن از رزمندگان مهاجرين و انصار به منظور سرکوبي آنان فرستادند. فرماندهي اين سريه را بر عهده‌ي ابوسلمه نهادند، و براي او  لواي ويژه‌اي بستند. ابوسلمه غافلگيرانه بر سر بني‌اسد بن‌خزيمه در متن دار و ديارشان تاخت، و پيش از آنکه بتوانند دست به غارت بزنند، صفوف آنان را درهم شکست، و مسلمانان بر اشتران و گوسفندان فراواني دست يافتند و با خود بردند و بدون آنکه کارزاري روي دهد، به سلامت و با غنيمت، بر مدينه بازگشتند.

تاريخ اعزام اين سريه آغاز ماه محرم سال چهارم هجرت بود. ابوسلمه به هنگام مراجعت به مدينه زخمي که در جنگ احد برداشته بود، سرباز کرد، و بر اثر آن طولي نکشيد که از دنيا رفت [1].

 


[1]- زاد المعاد، ج 2، ص 108.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 29 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

اين غزوه بزرگ‌ترين يورش نظامي بود که رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- پيش از جنگ اُحُد رهبري کردند، و در ماه محرم سال سوم هجرت روي داد.

انگيزة اين غزوه، آن بود که عوامل اطلاعاتي مدينه براي رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- خبر آوردند که جماعت انبوهي از بني‌ثعلبه و محارب گرد آمده‌اند و مي‌خواهند اطراف مدينه را غارت کنند. پيامبر گرامي اسلام مسلمانان را بسيج کردند، و با چهارصد و پنجاه رزمندة سوار و پياده از مدينه عزيمت فرمودند، و عثمان‌بن عفان را در مدينه جانشين خويش قرار دادند.

در اثناي راه، مردي را دستگير کردند که مي‌گفت نام او جبار، و از بني‌ثعلبه است. او را نزد رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- آوردند. رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- او را به اسلام دعوت کردند؛ او نيز اسلام آورد و آنحضرت او را به بلال سپردند، و راهنمايي لشکر اسلام را بسوي سرزمين دشمن بر عهده گرفت.

نيروهاي دشمن، همينکه خبر فرا رسيدن لشکر مدينه را شنيدند، در کوهستان پراکنده شدند. نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- با لشکريان خود به مکان تجمع دشمن رسيدند که بر سر گودال آبي بنام «ذي امر» گردهم آمده بودند. تمامي ماه صفر يا نزديک به تمامي آن را رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- در آن مکان ماندند، تا اعراب منطقه توانمندي مسلمانان را دريابند، و بيم و هراس بر آنان مستولي گردد؛ آنگاه به مدينه بازگشتند [1].

 


 

[1]- سيرةابن‌هشام، ج 2، ص 46؛ زادالمعاد، ج 2، ص 91؛ ابن قيم نقشه قتل نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- را از سوي دعثور يا غورث محاربي، ضمن حوادث اين غزوه يادآور شده است؛ اما صحيح آنست که در غير اين غزوه بوده است؛ نکـ: صحيح البخاري، ج 2،ص 593.

محمد امین ریگی بازدید : 29 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

دو سال يا سه سال، به همين منوال گذشت. در ماه محرم[1] سال دهم بعثت، پيمان‌نامه نقض شد، و محاصره برداشته شد. ماجرا از اين قرار بود که در اصل، برخي از قريشيان از انعقاد اين عهدنامه خشنود بودند، اما، بعضي ديگر خوشايندشان نبود. به تدريج، آن عده از قريشيان که از انعقاد چنين پيمان‌نامه‌اي ناخشنود بودند، کوشيدند تا آن را نقض کنند.

فرد شاخصي که به اين امر اقدام کرد، هشام‌بن عمرو، مردي از طايفة بني عامربن لُؤي بود. وي شبانه و مخفيانه براي بني‌هاشم قوت و غذا به شِعب مي‌برد. اين بار، به نزد زهيربن ابي‌امية مخزومي رفت، که مادر وي عاتکة بنت عبدالمطلب بود. به او روي کرد و گفت: زهير! مي‌پسندي که تو غذاهاي متنوّع بخوري، و نوشيدني‌هاي گوناگون بنوشي، و دايي‌ها و دايي‌زادگانت در آن وضع فلاکت‌بار به سر برند که خود مي‌داني؟! گفت: واي بر تو! من چه کنم. يک دست که صدا ندارد؟! با تو بگويم که به خدا اگر يک مرد ديگر نيز با من هم‌صدا شود، براي نقض اين عهدنامه قيام خواهم کرد! هشام گفت: اينک آن مرد ديگر را يافته‌اي! زهير گفت: آن مرد کيست؟ گفت: من! زهير گفت: يک مرد سوم را نيز برايمان پيدا کن!

 

هشام نزد مُطعَم بن عَدّي رفت، و خويشاوندي وي را با بني‌هاشم و بني‌مطلب با او خاطرنشان ساخت، و او را به خاطر همراهي با قريش در چنين ظلم و ستم آشکار سرزنش کرد. مطعم گفت: واي بر تو! چه کنم! من يک مرد تنها که بيشتر نيستم! گفت: مرد دومي را نيز در کنار خويش داري! گفت: آن مرد کيست؟ گفت: من! گفت: يک مرد سومي برايمان پيدا کن! گفت: اين کار را کرده‌ام! گفت: او کيست؟ گفت: زهيربن ابي اميه! گفت: يک مرد چهارمي برايمان دست و پا کن!

محمد امین ریگی بازدید : 27 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

سرگرداني و پريشاني مشرکان مکه روزبروز افزايش مي‌يافت. همه چاره‌هايشان ناچار شده بود. مي‌ديدند که فرزندان هاشم با فرزندان مطلب هم پيمان شده‌اند و عزم بر حفاظت از پيامبرخدا جزم کرده‌اند، و بنا دارند که از ايشان حمايت کنند؛ کار به هر جايي که مي‌خواهد بکشد، بکشد!

سرانجام، مشرکان قريش در خيف بني‌کنانه در وادي محصّب اجتماع کردند، و بر عليه بني‌هاشم و بني‌مطلب هم پيمان شدند، مبني بر اينکه با آنان وصلت نکنند؛ دادوستد نکنند؛ همنشيني نکنند؛ معاشرت نکنند؛ به خانه‌هاي آنان وارد نشوند؛ و با آنان سخن نگويند؛ تا زماني که رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- را در اختيار آنان بگذارند تا بکشند. اين پيمان‌نامه را در صحيفه‌اي نوشتند و با عهد و پيمان‌هاي محکم آنرا تأييد کردند دائر بر اينکه «هرگز درخواست صلح و سازش را از بني‌هاشم نپذيرند، و نسبت به آنان هيچگونه مهرباني نکنند، تا محمد را براي کشتن تسليم آنان کنند».

ابن قيم گويد: مي‌گويند اين نامه را منصوربن عکرمه بن‌عامربن هاشم نوشت؛ نيز مي‌گويند آنرا نضربن حارث نوشت؛ اما، درست آن است که بَغيض بن عامربن هاشم نوشت، و رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- به او نفرين کردند، و دستش ناکار شد[1].

اين پيمان‌نامه‌ي تحريم اقتصادي- اجتماعي بر عليه بني‌هاشم و بني‌مطلب نوشته شد. پيمان‌نامه را درون خانه‌ي کعبه آويختند. به موجب اين عهدنامه، خاندان هاشم و خاندان مطلب از ديگر قريشيان جداسازي شدند، و در شِعب ابي‌طالب زنداني شدند. بنابر مشهور، اين واقعه در شب اول ماه محرم سال هفتم بعثت روي داده است. جز اين نيز گفته‌اند.

 


[1]- نکـ: صحیح‌البخاری ، همراه با فتح‌الباری، ج 3، ص 529، ح 1589، 1590، 3882، 4284، 4285، 7479؛ زاد المعاد، ج 2، ص 46.

 

 

محمد امین ریگی بازدید : 29 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

ابرهه بن صباح حبشي، والي تام الاختيار نجاشي در يمن، وقتي مشاهده کرد که قوم عرب بر کعبه حج مي‌گزارند، معبدي بزرگ در صنعا بنا کرد و درصدد برآمد که حج‌گزاران عرب را بسوي آن معبد متوجه گرداند. مردي از کنانه از اين تصميم ابرهه باخبر شد، و شبانه وارد آن معبد شد، و آستانة درب ورودي آن را با سرگين آلوده کرد. ابرهه از اين ماجرا باخبر شد، و آتش خشمش شعله‌ور گرديد. لشگري جرار، عبارت از شصت هزار سرباز، به راه انداخت و به مقصد کعبه به راه افتاد، و عزم جزم کرد که خانة کعبه را ويران گرداند. براي خود نيز بزرگترين فيل را برگزيد. در لشگر ابرهه 9 يا 13 فيل بود. به راه خويش ادامه داد تا وقتي که به مغمس رسيد. در آنجا لشگريان خود را آمادة حمله کرد، و فيل خويش را نيز آماده ساخت و سوار شد، و آماده شد تا وارد مکه شود. وقتي به وادي محسر، فيمابين مزدلفه و مني، رسيد، فيل بر زمين نشست، و از جاي برنخاست تا بسوي کعبه برود. همينکه روي او را به طرف جنوب يا به طرف شمال يا به طرف مشرق مي‌گردانيدند، از جاي برمي‌خاست و هروله کنان به راه مي‌افتاد؛ اما، بلافاصله، وقتي که او را به طرف کعبه مي‌گردانيدند، بر زمين مي‌نشست. در همان اثنا که در چنين وضعيتي بسر مي‌بردند، خداوند متعال «طير ابابيل» را بالاي سر آنان فرستاد، و آن پرندگان با سنگريزه‌هاي سجيل لشگريان ابرهه را نشانه گرفتند؛ و آنها همه را مانند کاه خرد شده و نيم خورده بر زمين ريختند. پرندگان جثه‌هايي به اندازة پرستو چلچله داشتند. هر يک از آن پرندگان سه سنگريزه در اختيار داشت؛ يکي به منقار، و دو تا در ميان انگشتان پاهايش. سنگريزه‌ها به اندازة دانه‌هاي نخود بودند. همينکه هر يک از آن سنگريزه‌ها به يکي از لشگريان ابرهه اصابت مي‌کرد، اعضاي او را متلاشي مي‌گرد، و هلاکش مي‌ساخت. سنگريزه‌ها به همة آنان اصابت نکرد. پاي به فرار گذاشتند، و چون امواج دريا در يکديگر فرو رفتند. در راه و بيراهه يکي پس از ديگري از مرکبشان بر زمين مي‌افتادند، و بر سر هر آبشخوري در ميان راه، چند تن از آنان بر زمين مي‌افتادند و از ميان مي‌رفتند. خود ابرهه را نيز، خداوند متعال بر او دردي بي‌درمان مسلط گردانيد که بر اثر آن انگشتانش بندبند جدا مي‌شدند و مي‌افتادند. وقتي به صنعا رسيد، از شدت لاغري و نزاري همچون جوجه‌اي پرکنده شده بود. ديري نپاييد که سينه‌اش نيز برشکافت و قلبش از قفسة سينه بيرون افتاد، و به هلاکت رسيد.

محمد امین ریگی بازدید : 64 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

ان الحمد لله نحمده ونستعينه و نستغفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سيئات اعمالنا من يهده اللهفلا مضل له و من يضلل فلا هادي له و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له ونشهد ان محمدا عبده و رسوله صلي الله عليه و سلم، اما بعد:

دين مبين اسلاميک دين عالم گيري است که کسي که آنرا قبول کرده هميشه او را به طرف تمدن و ترقي وفلاح دعوت و رهنمايي مينمايد و اين دين دينيست که تمام ابعاد زندگي بشر را مورد بحثقرار داده و چيزي را نصيب بشر ميکند که بخش هاي مادي و معنوي بشر به آن ضرورتدارد.

در دين اسلام نژاد پرستي مذموم قرار داده شده و معيار فضيلت و برتريفقط و فقط تقوي قرار داده شده و بس.

الله تبارک و تعالي در کتاب آسماني خودچنين ارشاد ميفرمايد:

"
يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکمشعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله عليم خبير"
ترجمه: اي مردم من شما را از يک زن و مرد آفريده ام و شما را به شعبات وقبيله ها تقسيم نموده ام صرفا بخاطر تعارف يکديگر، واقعا بهترين شما با تقوي ترينشماست و الله تعالي دانا و با خبر بر همه چيز است.

محمد امین ریگی بازدید : 28 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

سخن در مورد حقیقت کفر وانواع آن به درازا می کشد امّا من مختصراً در اثنای نکات زیر آن را توضیح خواهم داد :

اوّل : اهمیّت شناخت کفر، و شناخت انواع آن :

عبارات کتاب و سنّتبر این دلالت دارند که ایمان درست و مقبول نیست مگر به دو چیز ، و آن دو عبارتنداز: معنی شهادت ( لا اله الّا الله ) و این به معنی تسلیم شدن یکتا پرستانه برایخدا ، و برائت از کفر و شرک با انواع آن .

برای هیچ کس ممکن نیست که از چیزیبرائت کند امّا آن چیز را نشناسد و برایش روشن نشده باشد ، از اینجا معلوم می شودکه یاد گرفتن توحید برای عمل کردن به آن و شناخت کفر و شرک برای دوری کردن از آنضروری هستند .

دوّم : تعریف کفر

الکفر: در لغت به معنی مخفی کردن وپوشاندن چیزی است

محمد امین ریگی بازدید : 25 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

بحث از شریعت اسلامی و بحث از مقاصد شریعت را لازم می‌نماید مقاصد شریعت را علما آن ارزشهای عالی و اساسی می‌دانند که به خصوص بر آن مبتنی بوده و هدف از وضع شریعت می‌باشند. از جمله‌ی این مقاصد علاوه بر مقاصد پنج‌گانه‌ی معروف- همانگونه که شیخ ابو زهره بیان داشته- مقصد رعایت کرامت انسانی است: بر این اساس که شریعت اسلامی در راستای تکریم انسان نازل شده، آنگونه که خداوند بیان فرموده: (اسراء/70) با توجه به این آیه تمامی تعالیم اسلامی در محور کرامت انسانی بوده و اسلام بین انسانها از حیث کرامت تفاوتی قائل نیست. عدالت نیز یکی از مقاصد است، زیرا که عنوان شریعت اسلامی عدل است و زمانی که از پیامبر (ص) سؤال شد که کلمه‌ی جامعی در معانی اسلام بیان فرمایند، این آیه را تلاوت فرمودند که: (نحل/90). عدالت شامل عدالت قانونی، اجتماعی و بین‌الملل است.
همکاری میان انسان‌ها برای جلب خیر و دفع شر از جمله مقاصدی است که در سطح خانواده و همسایگان و امت و تحقق آن در تمام جامعه‌ی انسانی مورد توجه است. (حجرات/13) اسلام مقصد رحمت و مهربانی را اساس ارتباطات انسانی قرار می‌دهد، زیرا که نوع بشر را به‌هم پیوند داده و خداوند امر به آن فرموده و هر آن‌کس که موجب قطع مودت و مهربانی می‌شود را توبیخ نموده: (رعد/25)
مقاصد شریعت اسلامی فقط به خرد محدود نشده و بلکه خانواده، امت و تمام انسانیت را برای تحقق مودت و مهربانی و آرامش در بر می‌گیرد. مقاصد مورد توجه در اسلام شامل حفظ امنیت و آرامش، حفظ خانواده، اقامه‌ی عدالت و اخلاق، همکاری و گسترش دانش و حفظ عقل امت، آبادانی‌زمین و حفظ ثروت‌های طبیعی و بشری، آشنایی و همکاری برای تحقق خلافت عام انسان در زمین، تحقق صلح جهانی و حمایت بین‌‌المللی از حقوق انسان، حمایت از محیط زیست در برابر هرگونه نابودی و سوء استفاده از آن می‌باشد. محدود کردن مقاصد در پنج عنوان معروف، همانگونه که دکتر ریسمونی بیان می‌دارد و نیازمند تجدید نظر بوده و مانیز همگام با ایشان طرفدار توسعه‌ی مقاصد هستیم تا اینکه شمول آن نسبت به هر آنچه که موجب تحقق سعادت و رشد انسان در چار چوب ارزش‌های انسانی به بهترین و کاملترین وجه ممکن شود. 

محمد امین ریگی بازدید : 25 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

رعایت و محافظت از حقوق انسان در شریعت اسلامی فقط به ضروریات محدود نشده و بلکه شامل حاجیات و تحسینیات و تکمیلیات می‌شود. حاجیات اموری را در بر می‌گیرند که موجب رفع تنگناها و محدودیت‌ها و سختی‌های زندگی مردم شده و شامل آن دسته از نیازهای عمومی می‌شود که به درجه‌ی ضروریات نرسیده‌است. تحسینیات شامل مکارم اخلاقی و عادات پیشرو و آداب و رسوم نیکو و عرف‌های سالم بوده و نیز هر آنچه که موجب اذیت ذوق عمومی نشده و انسان عاقل و وارسته آن را بخواهد، می‌شود. استقراء مقاصد شریعت اسلامی و بیان آن در قالب ضروریات، حاجیات، تحسینیات و تکمیلیات این امر را برای ما روشن می‌کند که شریعت اسلامی به بهترین صورت ممکن ضامن حقوق انسانی بوده و ادعای منکران این مدعی صرفاً بر اساس جهل و عدم شناخت می‌باشد

محمد امین ریگی بازدید : 30 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

شریعت اسلامی با وضع مجازات "حدی" کسانی که حقوق دیگران را نقض کرده مجازات نموده و از حقوق "محبی الیکم" محافظت می‌نماید. وضع حدود و مجازات در اسلام بر اساس اصل تناسب بین جرم و مجازات و خسارات است. اسلام حد ارتداد را در صورتی که مرتد، ارتداد خود را اعلان و دعوت به آن نماید برای یرای حفظ نسب و خانواده حد زنا، برای حفظ نعمت عقل حد شرب خمر، برای حفاظت از مال و مصونیت حق مالکیت حد قطع دست سارق و حد قذف را برای حفظ عرض و دوری از افترا وضع کرده است. اجرای این حدود برای مجازات شخصی است که ارزش‌های انسانی را نقض کرده است و نه اینکه به دلیل تنکیل وی بوده باشد.
در این راستا ابن قیم جوزی بیان می‌دارد: "مبنا و اساس شریعت رعایت مصالح بندگان در زندگی و بعد از مرگ است، و وضع شریعت نیز عدالت و رحمت و مصالح و حکومت است، هر آن چیزی که از عدالت به سوی ظلم، از رحمت به طرف نقمت، از مصلحت به سوی مفسدت و از حکمت به طرف لهو خارج شود، از جانب شریعت اسلامی نیست" و همچنین آنچه که عزبن عبدالسلام بیان داشته که: "وضع شریعت کاملاً برای رعایت مصالح است چه این امر در راستای دفع مفاسد یا جلب مصالح بوده باشد" احکام شریعت اسلامی مبتنی بر سهل‌گیری و رفع تنگنا و سختی بوده و از جمله از مهمترین نشانه‌های آسانگیری در شریعت، تدریج در تشریع و آماده سازی برای آن است و هرگونه جهش از سنت تدرج مخالف با مبانی صحیح اسلام است، زیرا که این سنت بر اساس سنن زندگی و حیات است.

محمد امین ریگی بازدید : 30 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

نظام‌های بشری مرتکبین قیام علیه دولت را مجازات می‌نمایند و این مجازات فقط جنبه‌ی دنیایی دارد. در شریعت اسلامی مجازات هم جنبه‌ی دنیوی دارد و هم عواقب اخروی داشته و ترس از عقاب خداوند موجب می‌شود مسلمانان در نهان و آشکار با اختیار و رضایت دستورات شریعت را گردن نهند. شریعت اسلامی به اخلاق و عادات و رفتارهای انسان از کوچک و بزرگ توجه تام داشته و حتی در امور فطری هم مانند خوردن، نوشیدن، لباس‌پوشیدن، خواب و چگونگی آنها نظم و آدابی را قرار داده و در تمامی قضایا و مسائل مرتبط با جامعه چه در امور سیاست و اقتصاد و مدیریت، اصولی را مطرح نموده است: نحل/89.
احکام شریعت اسلامی مبتنی بر رعایت مصالح مردم در زندگی و بعد از مرگ می‌باشد، زیرا که تفکر جاودانگی در درون انسان مسلمان به صورت قوی پذیرفته شده است. شاطبی در این رابطه بیان می‌دارد: "وضع شرایع برای رعایت و توجه همگام به مصالح فعلی و آینده‌ی بندگان بوده و بر اساس استقراء و تحقیق در شریعت اسلامی به این نتیجه دست یافتیم که، شریعت برای رعایت مصالح بندگان وضع شده است " بر این اساس شریعت اسلامی از حقوق ضروری انسان تحت عنوان حفظ نفس، دین، عرض، عقل و سال حمایت می‌نماید. محافظت از حقوق انسان و جامعه‌ی انسانی از خانواده شروع شده و تمام انسانیت را شامل می‌شود. ارتباطات خانوادگی موجب حفظ بشر بوده و به وسیله‌ی تنظیم ارتباط بین تنظیم ارتباط بین دو جنس نسب حفاظت شده و موجب تحقق مودت و آرامش و مهربانی گردیده ونیز ارتباطات در زمینه‌ی همکاریهای علمی و عملی را در جنبه‌های انسانی، عاطفی، دینی و اقتصادی را در بر می‌گیرد. علاوه‌بر این در یک دایره‌ی وسیع‌تر شریعت بر حقوق است تأکید داشته و این را برای دولت واجبی دانسته است که عدالت را میان مردم اقامه کرده و برای حفظ امنیت و آرامش مردم و رعایت مکارم اخلاق و برقراری تکافل اجتماعی و گسترش دانش و مبارزه با جهل و محافظت از اموال و سرمایه‌های عمومی و خصوصی و همکاری با سایر امت‌ها در جهت تحقق آبادانی زمین و مبارزه با نابودی آن تعمیر و آبادی زمین و مبارزه با تخریب و نابودی آن بر اساس نصوص امر شده است.
این ادله بر اساس نصوص قرآن کریم و سنت نبوی و آنچه که در تاریخ تمدن اسلامی روی داده، اثبات شده است.

محمد امین ریگی بازدید : 34 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

زمانی که در نصوص و متون اسلامی تأمل می‌کنیم، متوجه خواهیم شد که در این نصوص شکل خاصی برای دولت معین نشده و بلکه در نصوص اسلامی بر ارزش‌ها و مبانی اساسی که دولت باید بر آن استوار باشد اشاره شده و شکل دولت و چگونگی اداره‌ی آن بر اساس متغیرات زمانی و مکانی قرار داده شده‌است. دولت یکی از ضرورت‌های اجتماعی سیاسی بوده و جود آن برای حفظ نظام جامعه و تنظیم واداره‌ی امور مردم لازم است ولی شکل و چگونگی کیفیت آن به مردم واگذار شده تا خود در آن تغییر ایجاد کرده و چیزی را از آن کم کرده یا به آن اضافه نموده و بر اساس مصالح خود و رعایت متغیرات زمانی و مکانی در آن تحول ایجاد نمایند.
دولت مدنی به عنوان اصطلاحی جدید برای تعبیر از مفهوم دولت جدید که همراه و پیوسته با متغیرات دوران حاضر است با شریعت اسلامی تعارض ندارد، زیرا که اسلام در سرزمین‌های اسلامی مرجع اصلی بوده و یا لازم است در جایی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند مرجع اصلی باشد. مفهوم دولت در دوران حاضر با توجه به ابزارها و نظم و قوانین و سازمان‌های موجود در آن با ثوابت قطعی دین اسلام تعارض نداشت و هیچ مانعی در راستای گسترش و تحول آن وجود نداشته و استفاده از تجربه‌ی ملت‌های پیشرفته به عنوان تولیدی انسانی و عام در راستای تحول و پیشرفت دنیای مسلمانان لازم و واجب است.
از سوی دیگر، لازم است که ما اقرار کنیم که مفهوم دولت دینی به عنوان یک اصطلاح اسلامی در نصوص دینی وجود دارد! به این معنی که ارزش‌ها و مبنای سیستم تئوکراسی قرار نگرفته است. اسلام به عنوان دینی که بسیار از مسائل جزئی و کلی زندگی بشری را خطاب قرار داده و از ازدواج و طلاق تا صلح و جنگ برای آن قواعدی قرار داده است، در صورتی که مصالح مسلمانان اقتضا داشت در بیان می‌داشت.
آنچه که در این رابطه در نصوص دینی بیان شده است، التزام دولت به عنوان سازمانی اداری به مرجعیت اسلام و خودداری از تصویب و اجرای قوانین مخالف ثوابت قطعی دین اسلام – واجبی است که چاره‌ای جز پذیرش آن وجود ندارد.
دین اسلام بر تحول و پیشرفت تأکید داشته و به آن دعوت نموده است و در آنچه که مربوط به وسائل و ابزارهای تحول دولت و عصر سازی آن با توجه به مصالح مردم بوده باشد به عنوان یکی از ضرورت‌های جامعه انسانی تأکید داشته و بلکه علاوه بر این توجه به متغیرات زمانی و مکانی را به عنوان ابزاری عصری در اداره‌ی دولت و تحول آن را در نظر داشته است. در این موضوع صرف مصالح مهم نبوده و بلکه محتوا و مضمون این مصالح مورد توجه است. و بر این اساس اگر فرض بر این باشد که مفهوم دولت مدنی را دستاویزی برای محروم ساختن دین، از زندگی و نفی التزام به مرجعیت اسلام قرار دهد را، هیچ شخص مسلمانی قبول ندارد و در صورتی که هدف از تحول در دولت و عصری کردن آن برای حمایت و محافظت از مصالح عمومی و گسترش و توسعه‌ی آزادی‌های عمومی و رهبری قانون و برابری فرصت‌ها برای همه‌ی شهروندان و تعمیق مفهوم شهروندی باشد، همان موارد هستند که با توجه به برداشت ما از دولت جدید باید آن را پاس داشته و عنوان آن در اختیار مردم است که خود آن را به هر صورت که پسندیدند نام نهند.

محمد امین ریگی بازدید : 24 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

ضرورت وجود وحی ربانی و عدم توانایی انسان برای تشریع وحی در راستای نیل به سعادت برای انسان و اینکه وحی با اهداف اساسی و حقیقت وجودی انسان تطابق دارد با دلایل و براهین و تجارب انسانی اثبات شده است. فلاسفه و مورخین در این ارتباط مباحث فراوانی را تجزیه و تحلیل کرده و اسلام به عنوان دینی که هیچ نقص و کمبودی در آن وجود ندارد ما را به یقیین کامل به آن وا داشته است.
شریعت در اسلام از مقتضیات و لوازم عقیده‌ی خالص به خداوند بوده و با آن ارتباط و ملازمه داشته، زیرا که از جانب پروردگار دو عالم صادر شده و از رسالت خاتم که با نظام حیات تطابق دارد سرچشمه گرفته است، آنگونه که در آیات بسیاری بر آن اشاره شده است: (بقره/177)
زمانی که شخص مسلمان به شهادت "لااله‌الاالله و محمد رسول‌الله" اقرار می‌نماید، از جمله مقتضیات شهادت به پیامبری رسول خدا، تسلیم در برابر هر آن‌چیزی است که پیامبر (ص) بیان فرموده‌اند. و از طریق سنت صحیح به ما رسیده‌است... آنگونه که بیان شد، ارتباط میان عقیده و نظام اجتماعی جامعه لازم و ملزوم یکدیگر بوده و شریع اسلامی با نظام شامل حیات و زندگی تطابق و انسجام داشته و این از جمله معانی بیان خداوند است که "اعراف/54، احزاب/36، نساء/65"
ابن قیم در تفسیر آیه‌ی65 سوره‌ی نساء بیان داشته است "خداوند سبحان بر نفی ایمان بندگان سوگند یاد فرموده مگر اینکه آنان پیامبر را در آنچه که اتفاق افتاده در امور بزرگ و کوچک حکم و داور قرار دهند، در وجود ایمان آنان به صرف پذیرش ظاهری این حکم و داوری اکتفا نشده مگر اینکه آنان هرگونه حرج و تنگنایی را از قلب خود نسبت به داوری پیامبر خارج نموده و علاوه بر این کاملا تسلیم و منقاد قضاوت ایشان شوند".

محمد امین ریگی بازدید : 41 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

آنچه که واضح است، مفهوم دولت مدنی از جمله مفاهیم جدیدی بوده که در دوران معاصر انسجام یافته و بعد از پیرو سکولاریسم پس از ناخوشایندی که میان آن و کلیسا در دنیای غرب روی داد، به وجود آمده و استقرار یافته است. این امر موجب استقرار دولت و امور دولتی از کلیسا و سلطه‌ی آن شده و بعد از ممانعت کلیسا از تمامی نقاط ارتباط با دولت و جامعه نقش کلیسا در چارچوب امور روحی محدود شده است. پس از این دوران، مفهوم دولت مدنی به اصطلاحی برای بیان دولت جدید و تمرکز آن بر مسائل مختلف و جدید تحول پیدا کرده و علاوه بر این نماد دولت در غرب تغییرات بسیاری را دچار شده‌است، چه این تغییر در ابزارها و عوامل شکل دهنده و دستگاههای اداری دولت یا در شیوه و چگونگی اداره و سازمان آن بوده باشد.
سیاق تاریخی دولت مدنی در غرب، مولود فرهنگ غربی و شرایط پیرامونی ناشی از تأثیرات این فرهنگ بوده است و بر همین اساس برخی با توجه به این سابقه‌ی تاریخی و بستر فرهنگی دنیای غرب تأکید می‌نمایند که این امر مانع از تطبیق دولت مدنی در غیر دنیای غرب می‌باشد. اما این نظر دچار اشتباه بزرگ و غیر منطقی شده است، زیرا که لازم است مفهوم دولت مدنی را از سیاق تاریخی آن جدا کرده و بلکه بر ارزش‌های اساسی و مبنایی آن که این مفهوم بر آن استوار گشته است تأکید نماییم همانگونه که مفهوم دولت مدنی مدلولات‌‌ خود دچار تحول شده‌است. آنچه که به‌عنوان ارزش‌های عالی در مفاهیم و معانی حکمرانی خوب مانند عدالت و برابری و آزادی و احترام به حقوق انسان و رهبری قانون و... مورد توجه است، از جمله ارزشهایی است که اسلام با تأکید بسیار بر آن اصرار می‌ورزد.

محمد امین ریگی بازدید : 29 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

دین اسلام نظام منسجم و به هم پیوسته‌ای است که قابل تجزیه و جدا کردن یک بخش بدون توجه به سایر مبانی دین نبوده و بر این مبنا استوار است که عقیده و عبادت و امور جاری زندگی و حیات بشری و حکومت در اسلام مجموعه‌ای متکامل هم بوده و اسلام دین و دولت؛ دین و دنیاست. آنچه که به عنوان سلطه‌ی دینی و دینداران معروف و رایج گشته است در اسلام جایگاهی نداشته و علمای دین و کارشناسان علوم شرعی جز فضل علم و علما هیچ برتری یا قدرت و رهبری بر دیگران ندارند. اسلام ارتباطی زنده میان بندگان و خداوند بوده و این همان معرفتی است که ما را به این امر رهنمون می‌سازد که اسلام بهترین دین برای هماهنگی با نظام حیات بوده و بلکه ما را به این امر دعوت می‌نماید که هدف اسلام تحقق زندگی انسانی و خوب برای بشر از طریق تحقق عدالت و عمل و رفتار نیکو است، آنچه که بیان شده "شرع من قبلنا"، شرع قبلنا" به این معنی است، هر آنچه که با عدالت اسلام منافات نداشته باشد برای مسلمانان شایسته و نیکو بوده و هر آنچه که با عقیده‌ی اسلامی تعارض نداشته باشد در راستای مصالح مسلمانان است.
چه بسیاری علمای قدیم عبارت "همُ رجالُ نحن رجالُ" را با هدف گسترش دایره و مجال تفسیر و بازخوانی و تفسیر مجدد نصوص را در راستای مصالح مسلمانان و ارائه‌ی نگرش عصری به دین اسلام بر مبنای عقیده‌ی اسلامی مطرح کرده‌اند.

محمد امین ریگی بازدید : 25 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

از جمله مهرورزیهای پیغمبر (صلی الله علیه وسلم) این است که ایشان نسبت به تمامی کودکان (مسلمان و غیر مسلمان، دختر و پسر، کوچک و بزرگ، تندرست و بیمار و خویشان و بیگانه ) مهربانی می‌کرد و به آنها عشق می‌ورزید و آنها را دوست می‌داشت، زیرا دوران کودکی در برنامه‌های پیغمبر صلی الله علیه وسلم مقام و منزلتی مخصوص به خود داشت و ایشان آنها را همانند یک قشر حساس جامعه‌ی بشری به حساب می‌آورد؛ لذا اگر به تعامل ایشان در رابطه با کودکان غیرمسلمان نگاهی گذرا بیفکنیم می‌فهمیم که آن بزرگوار یک سری برنامه‌های زیبا را برای آنها طرح ریزی نموده که شایان بزرگداشت و احترام و قدرشناسی می‌باشد.
اینک نکاتی پیرامون حقوق کودک نامسلمان از دیدگاه پیغمبر صلی الله علیه وسلم:
1محافظت از حقوق کودکانی که هنوز به دنیا نیامده‌اند:
بعد از اینکه اهل طائف به آن بزرگوار حمله کردند و کودکان و اوباش و اراذل را به جان او تحریک نمودند و پیغمبر را مورد اذیت و آزار خویش قرار دادند، فرشته‌ای خدمت ایشان می‌آید و عرض می‌کند: اگر دوست دارید آن دو کوهی که طائف میان آنها قرار دارد به هم پیوند می‌دهد و طائف را برای ابد نیست و نابود می‌کند، ولی پیغمبری که عشق و محبت، تمام وجود او را در بر گرفته چنین می‌فرماید: «امید دارم از نسل آنها فرزندانی به دنیا بیایند که خدا را بشناسند و او را موحدانه پرستش کنند» و این نهایت مهربانی ایشان است که به دشمنان خویش عشق و علاقه را نمایش می‌دهد به این امید که شاید از نسل آنها فرزندانی موحد به دنیا بیایند.

محمد امین ریگی بازدید : 55 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

امّ مَعبَد خُزاعي، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- را که در مسير مهاجرت از مکه به مدينه از کنار خيمة او گذشتند، براي شوهرش چنين توصيف مي‌کند:
زيبايي‌اش چشمگير بود، سيمايش نوراني و چهره‌اش درخشنده؛ و مردي خوش‌اخلاق و نيک‌سيرت بود. اندامش را بزرگي شکم يا بزرگي سر معيوب نگردانيده بود. کوچکي سر نيز اندامش را نامتناسب نساخته بود. خوش‌اندام و خوشروي بود. چشماني سياه و مژگاني بلند داشت. صدايي گرم و گردني افراشته داشت. چشماني گيرا و سورمه کشيده، ابرواني مانند کمان داشت که در عين حال به هم پيوسته بودند. گيسوانش سياه فام بود. وقتي سکوت مي‌کرد، وقارش دو چندان مي‌شد؛ و چون لب به سخن باز مي‌کرد آراستگي و مهابتش افزون مي‌گرديد. از دور، زيباترين و خوش‌سيماترين مردم به نظر مي‌آمد؛ و از نزديک، نيکوترين و شيرين‌ترين مردم جلوه مي‌کرد. گفتارش شيرين و دلچسب بود. به اندازه سخن مي‌گفت؛ نه کم و نه زياد، و چنان بود که گويي گفتارش رشته هاي مرواريد و گوهر بودند که سرازير مي‌شدند. ميانه بالا بود. نه کوتاهي قدش اندام او را از چشم‌نوازي باز مي‌داشت، و نه بلندي قامتش قد و بالاي او را از دل‌انگيزي مي‌انداخت. شاخه‌اي سبز و پرطراوت بود که درميان هر دو شاخة ديگري که قرار مي‌گرفت، از هر سه متناسب‌تر، و از هر سه نيکومنظرتر بود. همراهاني داشت که پيرامونش حلقه زده بودند؛ هرگاه سخني مي‌گفت، به سخنش گوش جان مي‌سپردند، و هرگاه فرماني صادر ميکرد، از جان و دل فرمانش را مي‌بردند. همه گوش به فرمان، و همگان پيوسته طالب ديدارش بودند، و همواره پيرامونش گرد مي‌آمدند. هيچگاه چهره درهم نمي‌کشيد، و هرگز کسي را تحقير نمي‌کرد و کوچک نمي‌شمرد [1].

محمد امین ریگی بازدید : 34 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم منتي بزرگ از جانب خداوند بر انسانها بود، كه بر اثر تلاش و خدمت ايشان تاريكي‌هاي جهل و ظلمت از آسمان دنيا زدوده شد، نسيم صلح و امنيت وزيدن گرفت، درختان خوشبختي و سعادت شكوفه داد و امواج سهمگين كفر و شرك فرو نشست.‌
پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم اسوه‌اي ايده‌ال براي زندگي‌اي سراسر خوشبختي است كه با رهنمودهاي ايشان انسان‌ها از دره‌ها و پرتگاه‌هاي هلاكت و بدبختي به شاهراه سعادت جاويد رهنمون مي‌شوند و از آسيب امواج خروشان بي‌ديني در امان مي‌مانند.
همه خواهان سعادت‌اند، ولي همه در پي رسيدن به آن نيستند؛ سال‌ها و قرن‌ها بود كه تصور غربيان از پيامبر اسلام صلي الله عليه وسلم، بتي به نام ماهوم بود كه مسلمانان آن را مي‌پرستند و در مقابلش كرنش و سجده مي‌كنند، غافل از اينكه نمي‌توان پارة آفتاب را به گل نهفت؛ اينك شناخت خاورشناسان و ساكنان مغرب زمين از اسلام و پيامبر فزوني يافته است و هر ساله دهها و شايد صدها كتاب در اروپا و امريكا در اين زمينه منتشر مي‌شود كه تنها نام بردن از آنها نيازمند كتاب مستقلي است. اگر چه براي بيان عظمت و جايگاه والاي نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و سلم نيازي به تأييد خاورشناسان و انديشمندان غربي نيست، چرا كه خداي سبحان ايشان را با بهترين صفات ستوده و احمد و محمود نام نهاده است و همواره شيفتگان و سوختگان آتش عشقش در وصف حضرتش كتابها نوشته و شعرها سروده‌اند؛ به قول شيخ عبدالرحمان جامي: او فصيح عالم و من لال او/ كي توانم كرد وصف حال او/ انبياء در وصف او حيران شدند/ سرّشناسان نيز سرگردان شدند.
در اينجا صرفاً از باب «الفضل ما شهدت به الأعداء» و يا «خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران/ گفته آيد در حديث ديگران» به نقل بعضي از اين اعترافات و گفتارها مي‌پردازيم.

 


محمد امین ریگی بازدید : 27 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)


بنده پس از ديدن اوضاع نابسامان خانواده ها و به خاطرپيشنهادي که چندي از دوستان براي نوشتن اين مطالب به من کردند . من نيزعزمم را جزمکردم تا مطالبي هرچند مختصر را براي دوستان آماده کنم .

خداوند زن و مرد راآفريدکه در کنار هم باشند و هريک بتوانند نيازهاي روحي و جسمي خود را در کنار همبرطرف سازند. بعد از ذکر خدا دومين چيزي که باعث سکونت و آرا مش مي باشد خانوادهاست .

آدم عليه السلام بعد از خلقت با و جود آن همه ناز و نعمت که در کنارشبود احساس تنهايي مي کردو خداوندحوا ء را آفريد تا آن احساس تنهايي را از بين ببرد . زن و مرد مي توانند در کنار هم زندگي سعادتمندي داشته باشند .و چه زن و مردهاي کههمسرانشان را تنها وسيله پيشرفت و سعادتمندي خود مي دانند.

زندگي درستاحتياج به علم مرتبط به آن رادارد کمتر افرادي را ديده ام که نگرشي صحيح در موردازدواج داشته باشند بعضي تنها نگرشي شهواني ، بعضي براي پول ، و............ دارند .

چون نگرش ما از زندگي به پدر و مادر و يا برادر و خواهرمان برمي گرددو نهآموزشگاه و نه در مدرسه چنان توجه کافي به آن نشده و حتي افراد موفق را در جامعهکمتر ديده ايم تا از آنها درس بگيريم تا جايي که حتي بعضي از افراد از نام ازدواجمي ترسند.

محمد امین ریگی بازدید : 28 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

كودكان در حالي متولد ميشوند كه همچون صفحه اي سفيد هستند ، صفا و پاكي افكارشان و برخوردشان را چيزي تيرهنمي كند و تمامي معاني پاكي و بي گناهي را با خود حمل مي كنند و پدران و مربيانمسؤليت پر كردن اين صفخه با افكار سالمي كه در خور و شايسته ي اين كودكان است را برعهده مي گيرند تا جواناني توليد كننده و داراي كارايي مناسب در جامع باشند و ودليلي از دلايل پيشرفت و ترقي آن گردند ، و فرهنگ ديني از مهمترين چيزهايي است كهبر پدران و مربيان واجب است آن را درنفس كودك بكارند چون اساس فرهنگ و منبع راه وروش راست و مستقيم است .

فرهنگ ديني مطلوب چيست؟
منظورمان از فرهنگديني در طفل ، كاشتن مباني صحيح عقيدتي و بالا بردن معاني ايماني و آگاه ساختن اواز نعمتهاي الهي و عجائب قدرتش و نوآوري در خلقتش و توصيف كردنش با ويژگيهاي كمالياست.

و همچنين ياد دادن مبادي احكام فقهي به كودك و آگاه ساختن او از اعمالو اخلاق خوب وبد و نوراني ساختن فكر او با سيره ي نبوي صلي الله عليه و سلم وهمچنين سيره و روش زندگي ائمه و نيكان با آنچه كه مناسب ادراكات عقلي و استعدادهايفكري اوست ، را شامل مي شود.
علاوه برآن آگاه ساختن كودك از آنچه كه در اطرافشجريان دارد و خطرات و بلاهايي كه مسلمان ها را در بر گرفته است و بينا ساختن او ازكيد و مكر دشمنان مسلمانان و كينه هاي آنها نسبت به مسلمين از آن جمله كينه ي يهودو مجوس و غيره كه تمام تلاش خود را مي كنند تا اين كينه ي خود را نسبت به اسلام ومسلمين ، به كودكان شان نيز تلقين كنند و مبادي دينهاي گمراهشان رادر نفس آنهابكارند. پس چرا كودك مسلمن در يك وادي رشد مي كنند در حاليكه امت مسلمان در واديديگري قرار دارد؟

و اين به معناي دور شدن او از علوم ضروري دنيايي كه برايخدمت كردن به جامعه و امتش مي باشد ، نيست بلكه مراد و هدف چسپيدن به فرهنگ دينيومطلوب و هدفي از اهداف شرعي است.

محمد امین ریگی بازدید : 29 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (1)

پيامبر صلي الله عليه و سلم در دادن بدهي هاي جابر وپرداخت وام بلال رضي الله عنهما تلاش كرده و او ، كه درود و سلام خداوند بر وي باد، مصيبت و مشكل وارده بر هر مسكين و بينوا و مصيبت زده اي را از او دور مي كرد و بههمان دليل حضرت خديجه رضي الله عنها مي گويد : " هرگز ، به خدا قسم كه پروردگار، تورا به هيچ وجه مصيبت زده نكند ، (چون) تو صله ي رحم مي كني ، و مشكلات و خستگي هارا تحمل مي كني ، از مهمان پذيراي مي كني ، بدبخت و نابود شده را در مي يابي و بربلاهاي خدايي مدد و ياري مي كني " ( روايت از بخاري ) و هر كس كه اين وصف او باشد ،خداوند به هيچ وجه او را در بلا و مصيبت قرار نمي دهد ، همان گونه كه مادر مومنانفرمودند ، پس هر آغازي نتيجه اي دارد و نيكي از بين نمي رودو بلا را نيز دفع مي كندو هر كس نيكي بكارد نيكي درو مي كند .

خداوند همه را در آنچه خود دوست داردو راضي به آن است موفق بگرداند ..... و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين .

محمد امین ریگی بازدید : 26 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

اکثر بچه‏‌ها قبل از خوابیدن تمایل به شنیدن قصه دارند برای این کار باید در کنار مشغله‌‏های زیاد به این امر از جنبۀ تربوی اهتمام خاصی داشته سعی نمائیم که بهترین قصه‏‌ها و درسها را برای بچه‏‌هایمان از میان این داستانها گلچین کنیم.
نحوۀ قصه گفتن مرحله‌‏ای از تربیت فکری و شخصیتی کودک بحساب می‏‌آید و برای این کار که زمان بیشتر از 5 تا 10 دقیقه صرف آن نمی‌‏کنیم، بهتر آن است که قصه‏‌هایی را آماده گفتن داشته باشیم که تکراری نباشند چون به اقتضای سن کودکان از 4 سالگی به بالا اغلب از شنیدن قصه‏‌های تکراری بیزارند و هر لحظه تمایل به شنیدن قصه‌‏ای نو و جدید دارند تا مطلب و پندی جدید بیاموزند.

حال این قصه‌‏های جدید بهتر است چه قصه‏‌هایی باشد؟
یک شب تصمیم گرفتم روش قصه‌‏گوئی را تغییر دهم در آن لحظه همۀ قصه‏‌هائی را که قبلاً گفته بودم از خاطرم گذشتند و احساس کردم که وقت زیادی را صرف گفتن این حکایتها کرده‌‏ام امّا برای قانع کردن کودک خود حتی حکایات خیالی و غیرواقعی را بارها در ذهن او گنجانده‌‏ام و چه بسا در مقابل گفته‌‏هایم مورد سؤال کودکم قرار می‌‏گرفتم و در نهایت جوابی نمی‌‏یافتم و می‌‏گفتم: این فقط یک قصه است امّا امروز که این خلاء بزرگ را در قصه‌‏هایم حس کردم، تصمیم به تغییر در طرز گفتن قصه‏‌هایم گرفتم. زیرا این خلاء امروزی می‏تواند در آینده یک خطر تربیتی و فکری را در اذهان بچه‏‌ها بگذارد.
چرا داستان زندگی یکی از داعیان و دعوتگران معاصر را برایش بازگو نکنیم. چون بیشتر داستانهای صحابه و تابعین را اکثر بچه‌‏ها می‏دانند.
بالاخره با خود گفتم: توکلت علی الله، به خدا توکل کردم و قصۀ جدیدی را در مورد یک دعوتگر از زمان بچگی تا زمانی که بزرگ شد و ازدواج کرد و بعد به شهادت رسید. آغاز کردم این داستان را با زبانی کودکانه و عامیانه و با اسلوب خاصی که شوق و اشتیاق بچه‏‌ام را برای شنیدن زیاد می‏‌کرد استفاده کردم. در حین گفتن سؤالهای زیادی را در مورد شخصیت قصه و زمان و مکان رویداد وقایع از من می پرسید.
خیلی خوشحال شدم از اینکه توجه و شوق شنیدن کودکم را در مورد قصه جدی دیدم و روز بعد در حالیکه با حرکات نمایشی و بازی با خود قصه را بازگو می کرد و به مرور زمان اثر مثبت این را در تربیت شخصیتی فرزندم دیدم.
اکثر مادران فکر نمی‌‏کنند که این قصه‌‏ها بتواند به بیداری و رشد ذهنی کودکان کمک کند و اعتقاد دارند که کودکان فقط قصه‏‌های عامیانه و مشهور حیوانات و شبیه آن را دوست دارند امّا این توجه را داشته باشیم که ما هستیم که نحوۀ دوست داشتن آنها را با اسلوبی خاص و صحیح می‏توانیم تغییر دهیم. اکثر بچه‌‏ها نیاز به معلومات جدید و آموخته‌‏های تازه و نو دارند.
غالباً ما قدرت عقلی و فهم بچه‏‌ها را درک نمی‏کنیم امّا باید بدانیم که آنها با این سن کمی که دارند دارای ذهنهای فعال و هوش بالایی هستند و بسیاری از این داستانها در اذهان آنها شجاعت و حماسه و چگونه زیستن فرد داعی و دعوتگر را از زمان طفولیت تا هنگامی که بزرگ می‌‏شوند در ذهن آنها نقش می‌‏بندد و به این نکته باید توجه بیشتری نشان دهیم که: ذات قصه‌‏گوئی مهم نیست بلکه اثر و نتیجه‌‏ای را که بعداً از گفته‌‏های ما زاید می‏‌شود مهم است.

 

 

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 263
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 173
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 194
  • بازدید ماه : 357
  • بازدید سال : 1,178
  • بازدید کلی : 10,567
  • تبلیغات

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت

    اولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنتاولین خبر خوان سایت های اسلامی اهلسنت