- خداوند می فرماید{وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا} [فرقان:63]
( و بندگان «خوب خدای» رحمان، کسانی هستند که به آرامی روی زمین راه می روند).
از صفات آنها این است که با آرامش و وقار و تواضع راه می روند و متکبرانه قدم بر نمی دارند. خداوند فرموده:
{وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً} [اسراء:37]
(با فخر و و تکبر بر زمین راه مرو، تو نمی توانی زمین را «با غرورت» بشکافی و «یا آنقدر بلند قامت شوی که» به طول کوهها رسی).
ابن کثیر(رحمه الله) می فرماید: {وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا}:
(این آیه هم به معنی این است که با غرور و تکبر در راه رفتن، خود را مشابه جباران نگردان، چرا که نمی توانی با راه رفتن خود زمین را بشکافی).
{و لن تبلغ الجبال طولاً}.
(یعنی با غرور و فخر و خودپسندی، و هرکس مرتکب این کار شود به خلاف قصد و هدفش مجازات می شود. «و متکبران در روز قیامت مانند دانه های ریز شده محشور می شوند»)
شگفت انگیز دانستن قرآن فقط به مسلمانانی که این کتاب برایشان ارجمند ومورد احترام است، مربوط نمی شود بلکه غیر مسلمانان نیز آن را کتابی شگفت انگیز می دانند و حتی افرادی نیز که به شدت از اسلام متنفرند، به شگفت انگیز بودن آن اقرار می کنند .
آن چیزی که مایه ی تعجب غیر مسلمانانی که این کتاب را به دقت مورد مطالعه قرار داده اند،می باشد اینست که قرآن،خود را آنگونه که آنان انتظار داشتند،نشان نداد.آنچه که آنان در ابتدا تصور می نمودند این بود که آنان سرگرم بررسی کتابی قدیمی هستندکه چهارده قرن پیش از صحرای عربستان سر بر آورده است و انتظار داشتند که این کتاب نیز خود را اینگونه نشان دهد یعنی کتابی قدیمی از دل صحرا. اما به زودی در یافتند که این کتاب به هیچوجه با آنچه که آنان انتظار داشتند، شباهت ندارد. علاوه بر این یکی از اولین فرضیاتی که در مورد قرآن به ذهن بعضی از افراد می رسید، این بود که چون این کتاب قدیمی از دل صحرا آمده است لذا باید مطالبش در مورد صحرا [و زندگی در بیابان] باشد.آری اگر چه در بعضی از آیات هنرمندانه در مورد صحرا موضوعاتی بیان شده است، در مورد دریاها و به ویژه حالت طوفانی آن نیز سخن به میان آمده است .
چند سال پیش در تورنتو،داستان مردی را شنیدم که در یک ناوگان بازرگانی مشغول به کار بود و از راه دریا تجارت می کرد. روزی یک مسلمان ترجمه ای از قرآن را به این مرد داد تا آن را مطالعه نماید. مرد تاجر چیزی در مورد تاریخ اسلام نمی دانست اما به خواندن [ترجمه ی] قرآن علاقه داشت. وقتی که او تمام ترجمه ی قرآن را مطالعه نمود، کتاب را به آن مسلمان پس داد و گفت: آیا محمد [پیامبر شما] ملوان بوده است؟
او از اینکه قرآن چنان با دقت شرایط طوفانی دریا را توصیف نموده بود، تحت تأثیر آن قرار گرفته بود و هنگامی که به او گفته شد: نه، در حقیقت محمد در صحرا زیسته است، برای او کافی بود و مرد در همان لحظه با آغوش باز اسلام را پذیرفت .او از توصیف قرآن متأثر شده بود زیرا او خود سالهای زیادی را در دریا به سر برده بود وبه نظر او هر کسی که چنین توصیفی را نوشته است باید سالهای زیادی را در دریا و در حالات طوفانی آن سپری کرده باشد. این توصیف «امواجی بزرگ و برفراز آن نیز امواجی بزرگ قرار گرفته و بر فراز آن امواج ابرهای تیره خیمه زده باشند» توصیفی نیست که یک نفر بتواند فقط از روی خیالات خود چنین چیزی بنویسد بلکه آن باید توسط کسی نوشته شده باشد که واقعاً شرایط طوفانی دریا را احساس کرده و از حالات آن به خوبی آگاه باشد .
شرايط فهم و استفاده از قرآن مجيد قرآن كتاب الهي، نسخه سعادت و خوشبختي، منشور جاويدان موفقيت و رستگاري، داروي شفابخش قلوب و نفوس، گنجينهي راهنمايي و هدايت براي بشريت و بهترين وسيلهي حصول تقوا و پاكي است: «ذلك الكتاب لاريب فيه هُدًي للمتقين»؛ اين كتاب هيچ ترديدي در آن نيست، هدايت براي جويندگان تقواست.
قرآن پند جاوداني پروردگار عالم، قانون حياتبخش الهي و مژده جانافزا براي اهل ايمان و شميم زندگي براي مرده دلان است: «إنّ هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم و يبشّر المؤمنين الّذين يعملون الصالحات أنّ لهم أجراً كبيراً»؛ بدون شك اين قرآن به راستترين راه راهنمايي ميكند و مومناني را كه كار نيك انجام ميدهد به اجر بزرگ مژده ميدهد.
اما چگونه از اين كتاب استفاده ميشود، و چه زماني اين كتاب وسيله نجات و سعادت ابدي قرار ميگيرد.
در اين خصوص بايد ديد كه كه خود قرآن چه ميگويد، و چه راهكارهايي را نشان ميدهد تا در پرتو آن بهتر و زودتر بتوان از اين گنج عظيمالشان بهره برد.
مطلب ذيل كه ترجمه و اقتباسي از نوشتههاي دانشمند بزرگ علامه سيد ابوالحسن ندوي (رحمهالله) ميباشد در همين موضوع پرتو مياندازد و راه را براي پويندگان راه حقيقت روشن ميسازد. براستي كه با اختيار كردن صفات زير ميتوان در خود تحولي جديد ايجاد كرد و در جهاني نوين قدم گذاشت؛ جهاني كه هرگز كهنگي و فرسودگي ندارد و طراوت و تازگي آن ابدي و سرمدي است:
چون شود كهنه جهان اندر برش ميدهد قرآن جهاني ديگرش
﴿ذَلِكَبِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِاللهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْعَدُوٍّ نَّيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لاَيُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ* وَلاَ يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلاَكَبِيرَةً وَلاَ يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللهُأَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: 120- 121)
«زيرا كه هيچ تشنگي وخستگي و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد و گامي به جلو برنمي دارند كه موجب خشمكافران شود و به دشمنان دستبردي نمي زنند مگر اينكه به واسطه آن كارنيكوئي برايآنان نوشته مي شود. بي گمان خداوند پاداش نيكوكاران را هدر نمي دهد. ( همچنينمجاهدان راه حق) هيچ خرجي خواه كم خواه زياد نمي كنند و هيچ سرزميني را پشت سر نميگذارند مگر اينكه ( پاداش آن) برايشان نوشته مي شود تا خداوند پاداشي نيكوتر ازكاري كه مي كنند بديشان دهد».
راه علاج تصحيح مفهوم، ديدگاه و نيت است، زيراعلت اصلي سستي و كسالت، ترس از پيامدهاي عمل صالح مي باشد كه شايد سبب زيان ديدندر امور دنيوي شود در حالي كه مؤمن به خوبي مي داند كه بهشت با سختي ها پوشيده شدهو جهنم با شهوات، خوشي ها و ديدگاه ناصحيح.
اينحقيقتي است كه هيچ شكي در آن نيست و باچشمانمان آن را مي بينيم و با آن زندگي ميكنيم و دلايل شرعيه نيز آن را تائيد مي كنند : پيامبر خدا صلي الله عليه و سلمحكايت سه نفر را بيان مي كند كه در غار صخره سنگي بر راه آنها چون سدي قرار مي گيرد، آنها نيز با اعمال نيك خود به خداوند متوسل شدند و اولي قصه ي نيكيش را به پدر ومادرش ياد آور مي شود و دومي پاكدامنيش را در قبال دختر عمويش ، آن زماني كه بر اوتمكين يافته بود به ياد مي آورد و سومي نيز متوسل به امانت داريش و افزايش دستمزدمزدور و مال اجيرش مي شود ، پس (سنگ ) منفجر شده و خارج مي شوند و مي روند. (اينحديث را بخاري و مسلم روايت كرده اند).
{وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}[الجاثية:5]
« و در چرخش بادها برای افراد انديشمند استدلال وجود دارد».
بادها در اطراف زمين همانطور که آيه مطرح کرده در واقع در يک سيستم جهانی در چرخش میباشند. آنها هوای گرم را از مناطق استوائی به نواحی قطبی و هوای سرد را از نواحی قطبی به مناطق استوائی منتقـل می کنند، که به اين ترتيب به دمای هوا توازن و تعادل می بخشند. در قـطبها هـوای سرد پائين می آيد و بطرف نواحی استوائی حرکت می کند. در مـناطق اسـتـوائی هـوای گرم بالا می رود و در سطوح بالاتر جوی ضمن چرخش در يک منطقه رفته رفته هـوای گرم را رو به قـطبها می برند.
چرخش بادها چه استدلالی را در بر دارد؟ چیزی که ما امروزه می دانیم اینست که چرخش بادها و وزیدن آنها برخلاف همدیگر باعث می شود که ویرانی ببار نیاید. اگر بادها فقط در یک جهت می وزیدند همه چیز ویران میشد.
بادها عمل لقاحها را انجام می دهند:
{وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً }[الحجر:22]
« و بادها را برای لقاح دادن ها می فرستيم و بعد از ابر آب پائين می فرستيم»!
نکته آيه: بادها لقاحهای گوناگونی را انجام می دهند و از جمله باعث بارندگی می شوند:
(جمع بودن «لَـواقِـح» به معنی: تلقـيح دهنده ها، به اين معنی است که بادها بيش از دو نوع عمل «تلقـيح» انجام می دهند).
ــ بـادهـا ذرات نامرئی بخار آب موجود در هوا را به ذرات دود و هوا و غبار و نمک و غيره می زنند و آنها را دور ذرات مزبور جمع می کنند، (بدون موارد مزبور ذرات بخار بهم نمی پيوندند).
ــ بادها ابرها را جمع و متراکم می کنند.
ـــ بادها موجب بار الکتريکی مثبت و منفی شدن ابر می شوند.
ــ بادهـا بـا حـرکت دادن ابـر باعـث مـی شـوند که جريان برق ذرات بخار آب را بهم ترکيب کند. با تـرکـيـب ذرات بخار قـطره های ريز تشکيل می شود که تا حد سقـوط کردن سنگين می شوند و سقوط می کنند، و در مسير سقوط خود با ذرات ديگـر برخورد می کنند و آنها را جذب می کنند و بزرگ و بزرگ تر می شوند، و بصورت قـطره (باران) سقوط می کنند.
همه کارکردهای مذکور باد، نوعی عـمـل بارورسازی است. (يعنی: معنی واژه لـقـاح همه آن موارد را دربر می گيرد).
همينطور بادها درختان و گـياهان را تـلـقـيـح می دهند که برخی از تخمها و هاگهای آنها از جمله قارچها ميکروسکوپی هستند.
اهل کـتاب ومؤمـنان
تفسیر آیات 62 بقره، 69 مائده، 17 حج
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: کسانی که ایمان داشتند (پیش از این به پیغمبران، و آنان که به محمد باور دارند) و یهودیان، و مسیحیان، و ستارهپرستان و فرشته پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد. چنین افرادی پاداشتان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد.(1)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَیعنی: بیگمان کسانی از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان (اهل نجات هستند و) خوف و هراسی (از عذاب دوزخ در جهان جاویدان) و غم واندوهی (بر عمر سپری شده در جها گذارن) ندارند آنان که به خدا و قیامت ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند.(2)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌیعنی: قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و یهودیان و ستارهپرستان و مسیحیان و زردتشتیان و مشرکان، (و برحق و ناحق را بدانان میشناساند.) مسلماً خداوند حاضر و ناظر بر هر چیزی است.(3)
پیروان ادیان گذشته این آیات را دلیلی میدانند بر اینکه آنها پیروان حقند و دین آنها مقبول خداوند واقع میشود و آنها با مسلمانان به بهشت خواهند رفت. دلیلشان هم این است که میگویند خداوند در این آیات از آنها در کنار مؤمنان یاد فرموده است. و آنها را از اینکه به خدا و روز آخرت ایمان دارند، ستوده است و در پایان این آیات آمده است که اجر و پاداش آنها نزد خداست، نه ترسی بر آنهاست و نه نگرانی خواهند داشت.
نوع برداشت از آیات فوق نادرست است و با آیات صریح دیگر منافات دارد که از عدم قبول دین آنها نزد خدا بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) خبرداده و آنها را از خلود در دوزخ بیم میدهند.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِيحَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَإِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِـي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِـي وَأُمِيتُقَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِبِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَالظَّالِمِينَ [البقرة : 258]
آيا باخبری از کسی که با ابراهيم در باره(الوهيتويگانگی)پروردگارش راه مجادله وستيز در پيش گرفت، بدان علت که خداوند بدو حکومتوشاهی داده بود،هنگامی که ابراهيم گفت:پروردگار من کسی است که زنده ميگرداندوميميراند. او گفت: من(با عفو وکشتن)زنده ميگردانم وميميرانم . ابراهيم عليه السلامگفت: خداوند خورشيد را از خاور بيرون می آورد تو اگر قدرت داری از باخترش در آر. پسآن مرد کافر واماند ومبهوت شد. وخداوند مردم ستمکار را هدايت نميکند.
نمرود همهچيز داشت،جز خدايی خواست اين را نيز داشته باشد. خود را خدا خواند وچابلوسانش ادعایاو را پذيرفتند وخدا ناميدندش. سطوت نمرود در برابر چشم های ابراهيم بی ارزش بودواو را مثل بت های ديگر زشت وقبيح می پنداشت چرا که اين چرخ وفلک را آفرينندهوپرورديگاری است بزرگ وتوانا. ابراهيم پدر خود ومردم را به ترک بت پرستی دعوت کردوبت ها را شکست نمرود به خشم آمد وابراهيم با نمرود ستيزه نمود. ابراهيم به نمرودگفت: خدای من خورشيد را از خاور بيرون می آورد تو اگر قدرت داری از باخترش در آر. نمرود ابراهيم را به زندان افگند،سپس دستور داد او را در آتش افگند. صدای ضجه وغريومردم بلند شد.
در آن حال ابراهيم ميان آتش،بهشت را با پرندگان آبی وطلايی وجویهای لاجوردی وسبز آن تماشاکرد.
سومين عاملي كه باعث انحراف در تفسير قرآنميگردد اين است كه انسان با توجه به نظريات عقلي و فلسفي عصر خويش به تفسير و تبيينمفاهيم قرآن بپردازد، و در بيان مقصود قرآن همان نظريات را معيار حق و باطل قراردهد.
در هر دوره اي از تاريخ اسلام، افرادي به چشم مي خورند كه بدون آشنايي عميقاز قرآن و سنت به علوم فلسفي عصر خويش روي آورده اند و فلسفه چنان بر افكار آنانتسلط يافته كه نتوانسته اند خود را از آراء و نظريات فلسفي رها سازند. وقتي اينافراد به تفسير قرآن مراجعه كرده اند، بسياري از مفاهيم قرآن را مخالف افكار ونظريات فلسفي خود يافته اند. در اين مرحله حساس آنان به جاي تكذيب نظريات فلسفي، بهتحريف مفاهيم قرآن پرداخته و با قطع و برش الفاظ قرآني سعي نموده اند تا آنها را باافكار و آراء فلسفي خود تطبيق دهند.
چنانكه هنگام شيوع فلسفه يونان، كساني كه ازعلوم قرآن و سنت آگاهي كافي نداشتند و به آموزش فلسفه روي آوردند، به شدت از آنتأثير پذيرفتند و اين امر باعث پديد آمدن فتنه خطرناكي شد و اينها (متأثرين ازفلسفه) سعي ميكردند، آيات قرآن را با اصول فلسفه تطبيق دهند، حتي برخي از اين افرادبا خلوص دل به اين امر مبادرت مي ورزيدند و معتقد بودند كه فلسفة يونان قطعاً قابلانكار نيست و تفسير و برداشتهاي موجود از قرآن و سنت ياراي مقابله با سيلاب فكريفلسفه را ندارد. و بر اين باور بودند كه تفسير پيشينيان بايد رهاگردد و بگونه اي بهتبيين و تشريح مفاهيم قرآن پرداخته شود كه با فلسفه يونان مطابقت داشته باشد ولي درحقيقت اين دوستي و محبت با قرآن همانند «دوستي نادان» بود كه به جاي خدمت به اسلام،هـرج و مـرج شديـد فكـري در ميان مسلمانان بوجود آورد و فرقه هاي جديدي همچونمعتزله و جهميه و... به وجود آمدند و باعث شدكه بسياري از علماي بلند پايه و راسخهمة برنامه هاي علمي، تحقيقي و تبليغي خويش را رها ساخته و به مبارزه با اين فرقههاي انحرافي و معرفي اشتباهات فلسفه بپردازند.
اين حقيقت پس از تجربه و گذرساليان طولاني كاملاً درست از آب در آمد. زيرا پيشرفتهاي نوين فلسفه و علوم طبيعي،نارسايي و سرگشتگي فلسفه يونان را در بسياري از مسائل بر همگان روشن و آشكار ساخت وبسياري از يافته هاي علوم طبيعي، نجومي و... در فلسفه يونان غلط از آب درآمد وساختمان نظريات «ماوراءالطبيعة «Metaphysic» قديم در هم شكست.
آناني كه درخششفلسفه يونان چشمانشان را خيره كرده بود و بر اثر آن دست به تطبيق قرآن و سنت بانظريات فلسفي زده بودند؛ اگر امروز زنده بودند، يقيناً در اوج ندامت و شرمندگي بهسر مي بردند. ولي باز هم جاي حيرت است كه گروهي از ظاهر پرستان معاصر به جاي پندگرفتن از تاريخ با مرعوب شدن از افكار غربي درصددند تا قرآن و سنت را به گونه ايتفسير نمايند كه با تئوريها و نظريات غربي كاملاً وفق داشته باشد. اينان همة اصول وقوانين مسلم و مشهور تفسير را زير پاگذاشته و تنها بر اساس يك اصل به تبيين و تفسيرمفاهيم قرآني مي پردازند و آن اينكه با قطع و برش كلام الله تعالي سعي دارند، آن رامطابق افكار غربي قرار دهند، ولي متاسفانه نمي انديشندكه اين تحريف و تأويلي كهانجام مي دهند دربارة سخنان كيست ، و سخناني را كه به خاطر هماهنگ ساختن با انديشهها و افكار كوتاه خويش مي خواهند دگرگون جلوه دهند، تا چه حد محكم و استوار هستند ،وقتي قافلة فكر انساني نظريات صحيح در تفسير قرآن را زير پاهايش له نمايد، خدا ميداند كه پيامد تفسير و تشريح خودسرانه از قرآن، به كجا خواهدانجاميد؟!
تعداد صفحات : 4